آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

قواعد ۲۰ گانه درخصوص ارتباط نفس با بدن

خلاصه محتوا:

در این محتوا، به تبیین ۲۰ قاعده کلیدی درباره نحوه ارتباط نفس (روح انسان) با بدن پرداخته می‌شود. ابتدا تأکید می‌گردد که نفس و بدن در ارتباطی تنگاتنگ هستند و بدن، مرتبه نازله و ظهور نفس انسانی است؛ در واقع بدن و نفس از هم جدا نیستند، بلکه مراتب یک حقیقت ‌اند.

ارتباط نفس با دو جزء اصلی بدن، یعنی مغز و قلب، به صورت مستقیم و بی‌ واسطه است، در حالی که سایر اندام‌های بدن با واسطه این دو عضو مدیریت می‌شوند. کل بدن همچون شبکه ‌ای به هم ‌پیوسته عمل می‌کند و هر حادثه ‌ای در هر عضوی بر سایر اجزا و بر نفس نیز اثر می‌گذارد و بالعکس.

تجرد، طهارت و نورانیت نفس که از طریق اعمال صالح، نیت خالص و ادراکات لطیف حاصل می‌شود، موجب افزایش توان تدبیر بدن توسط نفس می‌گردد و هر چه نفس متعالی‌ تر باشد، قدرت مدیریت بدن بیشتر خواهد بود. مهم ‌ترین علم مؤثر بر تدبیر بدن، علم حضوری است؛ یعنی نوع علمی که نفس مستقیما و به صورت شهودی و حضوری نسبت به بدن دارد، نه علم حصولی و مفهومی.

اجرای تدبیر بدن فقط بر عهده نفس نیست، بلکه اراده‌های تکوینی و موجودات مجرد مانند فرشتگان نیز در این فرآیند شریک هستند، اما همگی از طریق نفس و با واسطه آن عمل می‌کنند و ارتباط مستقیم با بدن ندارند.

هر چه نفس به تجرد و غنای بیشتری برسد، وابستگی‌ اش به بدن کمتر می‌شود و نهایتا به جایی می‌رسد که می‌تواند بدن را رها کند و مستقل عمل نماید. اجزای بدن بر حسب میزان لطافت به سه دسته تقسیم می‌شوند: اجزای با لطافت بسیار کم (مانند مو و ناخن)، اجزای با لطافت متوسط (مانند کبد و کلیه) و اجزای با بیشترین لطافت (مانند مغز و قلب). رابطه هماهنگی و وحدت کلی میان همه اجزای بدن وجود دارد که توسط نفس برقرار و حفظ می‌شود.

پدید آمدن نفس از بدن در وهله اول با رسیدن نطفه به اعتدال و لطافت کافی رخ می‌دهد و رابطه نفس و بدن، یک رابطه گسترده و همه‌ جانبه است. حضور نفس در تمام بدن به شکل اطلاقی و کامل تحقق دارد و تجزیه ‌پذیر نیست. هر عضوی، کیفیت تجلی خاص خود را از نفس دارد، اما نفس به طور کامل در همه وجود دارد.

مدیریت بخش‌های مختلف بدن مانند مغز، قلب و سایر اندام‌ها هر یک مکانیزم خاص خود را دارند، اما تدبیر کلی از نفس ناطقه صورت می‌پذیرد. استعداد نطفه‌ها متفاوت است و همین موجب تفاوت در قابلیت جذب نفوس و درجات استعداد جسم‌ها و تحمل‌پذیری عبادت‌ها است.

در نهایت، نفس ناطقه احاطه‌ای قیومیه و وجودی بر بدن دارد و تمام مدیریت و تدبیر بر مبنای علم حضوری و لطافت نفس انجام می‌شود. رعایت شریعت و معارف الهی، نقش اساسی در لطافت و توان تدبیر نفس ایفا می‌کند.

مقدمه:

  •  کلیات ارتباط نفس و بدن:

محتوا حاضر مبتنی بر تبیین قواعد بیست ‌گانه درباره رابطه نفس و بدن است. در این محتوا ۲۰ قاعده و نکته حول محور ارتباط نفس و بدن جمع ‌آوری گردیده است. بدیهی است که نفس انسان با بدن پیوندی وثیق دارد و این ارتباط کاملاً تنگاتنگ می‌باشد. بدن انسان در حقیقت شأن و مرتبه نازله نفس است. بدین ترتیب، بدن اساساً از نفس جدا نیست و جزء حقیقت انسانی محسوب می‌شود. حقیقت انسانی دارای سه مرتبه است: بدن، نفس و روح. این مراتب، امتدادی از یکدیگر هستند و نفس ناطقه در امتداد بدن قرار دارد، نه مجزا از آن، بلکه عین ربط به بدن است. این قاعده نخست است که هرچند نیازمند توضیحات جداگانه است، اما در مباحث آتی به ‌تفصیل طرح خواهد شد.

  • اجزای اصلی و فرعی بدن و نحوه مدیریت نفس:

در ارتباط میان نفس و بدن، دو دسته از اجزا وجود دارند: اجزای اصلی و فرعی. اجزای اصلی بدن عبارت‌اند از قلب و مغز که مهم ‌ترین اعضای بدن انسان تلقی می‌شوند و مغز از قلب اصلی‌تر است. ارتباط نفس با این اجزای اصلی کاملاً بی‌واسطه می‌باشد، به‌گونه‌ای که نفس مستقیماً مغز و قلب را مدیریت می‌نماید. اما ارتباط نفس با سایر اعضا و اندام‌ها با واسطه قلب و مغز صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر، مدیریت مغز و قلب به ‌صورت مستقیم تحت مسئولیت نفس ناطقه است، اما مدیریت سایر اعضا به واسطه مدیریت این دو عضو انجام می‌شود. لذا این دو عضو لطیف‌ ترین و مهم‌ ترین اجزای بدن انسان هستند.

  • پیوستگی اجزای بدن و تأثیرات متقابل نفس و بدن:

در بدن، هر حادثه ‌ای که بر هر عضوی وارد گردد، بر کل بدن اثر می‌گذارد؛ زیرا اجزای اصلی و فرعی بدن با یکدیگر ارتباطی واقعی و تنگاتنگ دارند و بدن همچون یک شبکه به‌هم‌پیوسته عمل می‌کند. به همین دلیل، هر واقعه‌ای در یکی از اعضا رخ دهد، بر سایر اجزا سرایت می‌کند. از آنجا که ارتباط نفس و بدن نیز تنگاتنگ است، هر حادثه‌ای در بدن، نفس را نیز متاثر می‌سازد و برعکس، حوادث و حالات روحی نیز در بدن انعکاس می‌یابند.

  • نقش لطافت، نورانیت و تجرد نفس:

(نفس)روح انسان به واسطه ملکات و صفات اخلاقی، عبادات، نیت خالص و ادراکات لطیف ‌تر و نورانی‌تر می‌شود. هر قدر نفس لطیف ‌تر و مجردتر و نورانی‌تر گردد، قدرت تدبیر بر بدن بیشتر می‌شود. بدین معنا که فضائل اخلاقی، اعمال عبادی، نیت پاک، طهارت و ادراکات قوی، موجب افزایش تجرد و قدرت نفس و در نتیجه تقویت تدبیر بدن خواهند شد. بنابراین، ارتقاء معنوی روح انسان باعث تقویت توان مدیریتی او بر بدنش خواهد شد.

  • تدبیر بدن بر مبنای علم حضوری نفس:

تدبیر بدن مبتنی بر علم حصولی (مفاهیم و معلومات لفظی) نیست، بلکه نفس بر اساس علم حضوری و اشراقی خویش، بدن را مدیریت می‌کند. معنویت و روحانیت بیشتر نفس، علم حضوری قوی‌تری به دنبال دارد و این علم، عامل بهبود مدیریت بدن می‌شود. بنابراین، صرف داشتن علوم لفظی و تخصص‌های ظاهری، جایگاهی در مدیریت بدن ندارد و علم حضوری است که نقش تعیین‌ کننده ایفا می‌نماید.

  • مشارکت موجودات مجرد در تدبیر بدن:

نفس انسان تنها عامل تدبیر و مدیریت بدن نیست، بلکه موجودات مجرد نظیر فرشتگان نیز با اراده تکوینی الهی، در مدیریت بدن مشارکت دارند. البته این موجودات مجرد مستقیماً در تدبیر بدن نقش‌آفرین نمی‌شوند، بلکه از طریق نفس انسان، بدن را مدیریت و ساماندهی می‌کنند.

  • استقلال تدریجی نفس از بدن:

با تعلّی و تجرد روزافزون روح، نیاز انسان به بدن کاهش می‌یابد. هر چه نفس غنی‌تر، صمدی‌تر و متعالی‌تر گردد، به سمت اسم قیوم الهی حرکت کرده و مستقل ‌تر از بدن عمل می‌نماید، تا جایی که می‌تواند بدن را رها کرده و به تجرد تام برسد.

  • دسته‌ بندی اجزای بدن بر حسب لطافت:

اجزای بدن انسان را می‌توان به سه دسته بر حسب میزان لطافت تقسیم نمود: 

۱. اجزای با کمترین لطافت مثل مو و ناخن 

۲. اجزای نسبتاً لطیف مانند کلیه، کبد، ریه 

۳. لطیف‌ترین اجزا مثل قلب و مغز هست 

تجلی و حضور نفس در اجزای لطیف، شدیدتر است؛ این اعضا به دلیل سنخیت بیشتر با نفس ناطقه، مجالی گسترده ‌تر برای تجلی و تدبیر آن فراهم می‌سازند. مغز و قلب تحت تجلی اسمایی همچون علیم، حکیم و رب قرار دارند که نقشی اساسی در مدیریت آن‌ها ایفا می‌کند.

  •  وحدت و هماهنگی اجزای بدن بر محور نفس:

رابطه میان اجزای بدن و نفس یک رابطه کامل و چند وجهی است. علوم تجربی به کشف روابط میان اعضا و اجزا می‌پردازند، اما شناخت کیفیت پیوند نفس و بدن، از موضوعات علم حکمت و عرفان است. کشف هر نوع رابطه علمی میان اجزای بدن، مبنایی برای فهم بهتر پیوند نفس با بدن فراهم می‌سازد.

  • مدیریت وحدت کثرات بدن توسط نفس:

وظیفه اتصال و پیوند اجزای بدن به عهده نفس ناطقه است. نفس علاوه بر اینکه اجزا را به هم مرتبط می‌سازد، خود نیز کامل به بدن متصل می‌گردد.  نفس با وحدت خود تمام کثرات بدن را جمع و تدبیر می کند و در واقع کاری هست که خداوند هم در عالم انجام می دهد ، خداوند با بی نهایت کثرت در عالم مواجه است که تمام کثرات عالم ماده به یک واحد متصل می شوند و یعنی وحدت اطلاقی خداوند باعث می شود که کثرات با یکدگیر بی ارتباط نباشند و اگر کثرات به وحدت متصل شوند معنادار می شوند . وجود نامتناهی می تواند تمام کثرات را به یکدیگر وصل کند و بین آنها صلح و آشتی ایجاد کند. بدین ترتیب پراکندگی‌های بدن، در وحدت نفس جمع می‌شوند و همه اجزا به واسطه نفس، هدف واحدی را دنبال می‌کنند: حفظ سلامتی بدن.

  • نفس، امتداد بدن و آفرینش نفس از بدن:

بدن و نفس همچون شبکه‌ ای یکپارچه‌ اند؛ در حقیقت نفس امتداد بدن است ، (بدن تلطیف شده می شود نفس و نفس تنزل یافته می شود بدن ، بدن استعداد دارد که از دل آن نفسی جوشیده شد، اگر این استعداد و زمینه در نطفه نمی بود نفس از بدن جوشیده نمی شد : اَلنَفسُ جِسمانیتُ الحدوث و روحانیت البَقاء ) بدن با رسیدن به حد اعتدال و لطافت لازم، زمینه ظهور و فعلیت یافتن نفس ناطقه را فراهم می‌آورد. به تعبیر حکمای متعالی، نفس جسمانیت الحدوث و روحانیت البقا دارد؛ یعنی ابتدا از دل بدن ظهور می‌کند و سپس به مرحله علیا و بقا می‌رسد. این فرآیند با حرکت جوهری و شکوفایی استعداد نطفه رخ می‌دهد؛ هر چه اعتدال و لطافت جسم بیشتر شود، امکان جذب نفس کامل ‌تر فراهم می‌شود.

  • اعتدال نطفه و بدن:

تا نطفه و بدن به اعتدال و به لطافتی نرسد ، نفسی را جذب نخواهد کرد. آخرین نقطه اعتدال بدن (تلطیف شدن بدن) اولین نقطه اعتدال جذب (طهور نفس ناطقه ) است یعنی نطفه باید به یک تناسب و سنخیتی با نفس برسد تا نفس در آن ظهور کند. لطافت از طریق اعتدال ایجاد می شود و اعتدال بین طبع های چهارگانه (آب ،خاک و آتش) باعث پیدایش نفس ناطقه می شود و اعتدال بسیار نکته مهمی هست ، براساس میزان اعتدال نفس جذب می شود. نوع نفسی که جذب نطفه می شود عبارتند از: نفس ناری ، نفس نوری ، نفس حیوانی و نفس انسانی که جذب هرکدام متناسب با شدت و ضعف اعتدال می باشد. هرقدر مزاج معتدل تر باشد آمادگی شروع ظهور نفس کامل تر در نطفه هست.

  • حضور عام و اطلاقی نفس در بدن:

نفس ناطقه در سراسر بدن حضور دارد و هیچ نقطه ‌ای از بدن نیست که از حضور نفس بی‌بهره باشد. هر عضو، تجلی خاصی از حضور نفس را نشان می‌دهد: در چشم بینایی؛ در گوش شنوایی؛ در پوست لامسه و… حضور نفس اطلاقی است، بدین معنا که نفس تجزیه ‌پذیر و قابل تقسیم نیست، بلکه در تمام نقاط بدن به طور کامل و یکنواخت حضور دارد، هرچند کیفیت ظهور و تجلی آن در هر عضو، متفاوت است.

  • نقش تدبیری نفس در بدن:

نفس مجرد است و به صورت کلی تدبیر بدن را بر عهده دارد. تدبیر مستقیم دو دستگاه مغز و قلب بی‌ واسطه توسط نفس صورت می‌گیرد و سایر اندام‌ها به واسطه این دو مدیریت می‌شوند. هرچه نفس متجرد تر شود، تدبیر جامع ‌تر و وحدت وجودی بیشتری بر بدن خواهد یافت.

  • تأثیر اعمال شریعت بر لطافت و سلامت نفس و بدن:

افزایش تجرد و لطافت نفس به واسطه عمل به احکام شریعت حاصل می‌شود. معنویت و ایمان هرچه افزون ‌تر باشد، طول عمر را افزایش و سلامتی بدن را تضمین می‌نماید. بیماری در اولیاء الهی ناشی از اراده و تقدیر الهی است و به نقص نفس مرتبط نیست؛ بیماری در غیرمعصومین می‌تواند منشأ مادی یا ضعف ایمان (پراکندگی نفس ناطقه  یا پراکندگی خیال) داشته باشد.

  • مدیریت بخشی بدن و نقش اعضا:

مدیریت بخشی از بدن توسط قلب انجام می‌شود که وظیفه تقسیم خون را به عهده دارد. مدیریت کل بدن به صورت یکپارچه بر عهده مغز است و مدیریت عامه و اساسی نهایتاً به نفس ناطقه بازمی‌گردد. هر دستگاه مدیریت ویژه خود را دارد، اما نفس ناطقه مدیر کل و ارشد است. (مدیریت تمام دستگاه های بدن بر عهده مغز است و مدیریت مغز برعهده نفس می باشد.)

  • تفاوت استعداد ابدان و نطفه‌ها:

استعداد ابدان و نطفات متفاوت است؛ هر نطفه قابلیت متفاوتی در جذب نفوس دارد و این امر باعث تفاوت در درجات معنوی و جسمانی انسان‌ها می‌شود. همین تفاوت استعداد، موجب اختلاف در استحکام بدن‌ها و میزان تحمل عبادات نیز خواهد گردید.

  • احاطه قیومیه نفس بر بدن:

در نهایت، نفس ناطقه احاطه قیومیه و وجودی بر بدن دارد و به طور کامل بر کل بدن مسلط و محیط است. 

گفتارهای مشابه