خلاصه محتوا:
در این محتوا، موضوع اساسی، بررسی عوامل و علل تضعیف وحدت ذاتی نفس ناطقه و بدن انسان است. ابتدا توضیح داده میشود که نفس ناطقه انسان و هر موجود مجردی ذاتاً از وحدت برخوردار است و عوامل مختلف میتوانند این وحدت را تقویت یا تضعیف کنند. شناخت این عوامل برای انسان، امری بسیار مهم و ضروری دانسته میشود.
در مرحله اول، بیماریهای جسمی به عنوان مهم ترین عامل تضعیف وحدت نفس و بدن معرفی میگردد. هنگام بیماری، تمرکز نفس بر ترمیم و اصلاح بدن قرار میگیرد و همین امر موجب پراکندگی توجه نفس و کاهش وحدت وجودی آن میشود. همچنین جذب و هضم غذا نیز در دوران بیماری دچار اختلال شده و حتی رشد جنین در دوران بارداریِ زنان بیمار تحت تأثیر قرار میگیرد.
عامل دیگر، خیال پردازی و جولان تخیلات است. اگر انسان بیش از حد غرق در امور خیالی شود، از قوای نفس و وحدت آن کاسته شده و حتی توانایی مبارزه با بیماری نیز کاهش مییابد؛ چرا که تمرکز روان پراکنده میگردد. محدود کردن تخیلات به ویژه در دوران بیماری، شفا و بهبود را تسریع میکند.
عامل بعدی، مسئله تسخیر و تصرف در دیگران و ورود به عالم سحر است. انسانهایی که به سحر و تصرف در دیگران میپردازند، تمام قوای نفس خود را صرف دیگران کرده و بدن و روح خودشان متلاشی میگردد. سحر ضرری مضاعف برای ساحر و مسحور دارد و بدن ساحر و مسحور هر دو دچار اختلال و بیماری خواهند شد.
کمبود غذا و مواد مغذی نیز از جمله عوامل مؤثر بر تضعیف وحدت نفس و بدن شناخته میشود. فقدان ویتامینها و پروتئینها، یا حتی ورود میکروبها از خارج، انسان را بیمار کرده و بدین شکل پرداختن نفس به نیازهای بدنی افزایش مییابد و پیوستگی روح و بدن تضعیف میشود.
در نهایت، گناه به عنوان عامل اساسی پراکندگی نفس و تضعیف وحدت ذاتی بدن مطرح میشود. ارتکاب گناه انسان را از توجه به معنویات و غیب باز میدارد و روح را پراکنده و ضعیف مینماید، چرا که نفس به جای انسجام و دریافت معارف از عالم بالا، در امیال و امور جسمانی (اعم از حواس و خیال و عقل) غرق میشود. این عوامل همگی از مسیر تکوینی و فطری انسان دور کرده و خلاف جهت نظام هستی و عبودیت قرار میدهد که نهایتاً به تضعیف نفس و بدن و نقصان در تواناییهای وجودی آدمی میانجامد.
مقدمه:
بحثی که ارائه میگردد، پیرامون علل و عواملی است که موجب تضعیف وحدت ذاتی نفس ناطقه و بدن انسان میشوند و پیوستگی و انسجام میان جسم و روح را مخدوش میسازند. برخی از این عوامل نه تنها وحدت نفس را تضعیف میکنند، بلکه وحدت بدن را نیز محدود و پراکندگی در وجود انسان ایجاد می نمایند؛ ازاین رو شناخت این عوامل ضرورت و اهمیت اساسی دارد.
- وحدت ذاتی نفس ناطقه و عوامل تقویت و تضعیف آن:
نفس ناطقه انسان ذاتاً دارای وحدت است؛ به عبارت دیگر، هر موجود مجردی واجد وحدت ذاتی است. ساختار وجودی مجرد نیز بدین صورت بنیان نهاده شده است. به طورکلی عوامل و شرایطی میتوانند این وحدت ذاتی را وسعت یا تضعیف بخشند. بررسی و شناخت این مسائل برای انسان کاملاً ضروری و حائز اهمیت است.
- نقش بیماری در تضعیف وحدت نفس و بدن:
نخستین مطلب آن است که بیماری از جمله عوامل اساسی تضعیف وحدت نفس و بدن تلقی میگردد. به صورت طبیعی، زمانی که انسان بیمار میشود، روح او به ترمیم و اصلاح بدن مشغول شده و تمرکز اصلی نفس بر بیماری قرار میگیرد. در این شرایط همه توجه و توان روحی بر بدن معطوف شده و به همین دلیل نفس پراکنده میگردد و پیوستگی وجود کاهش مییابد. توجه مضاعف نفس به بیماری باعث میشود جذب و هضم غذا نیز دچار ضعف گردد و فرایند عضوسازی ناقص انجام شود. حتی در مورد بانوان باردار، ابتلا به بیماری میتواند منجر به نقص در رشد جنین شود، زیرا نفس باید هم برای رشد فرزند در رحم به کار گرفته شود و هم وظیفه مبارزه با بیماری و ترمیم بدن مادر را برعهده داشته باشد. در نتیجه، قوای نفس تقسیم میگردد و توان آن کاهش مییابد. در چنین شرایطی نه تنها تدبیر بدن دچار ضعف میشود، بلکه دریافتهای معنوی و غیبی نفس نیز ضعیف میگردد؛ زیرا تمام توجه نفس به امور جسمی محدود شده است.
- تأثیر کمبود مواد مغذی، ورود میکروب و بیماری بر انسجام روح و بدن:
عمدتاً بیماریهای بدن، ناشی از علل گوناگون هستند؛ گاه فقدان ویتامینها و پروتئینها به سبب کمبود مادی غذا موجب بیماری میگردد و گاه ورود میکروبها عامل بروز بیماری است. بنابراین، بیماری میتواند ریشه داخلی یا خارجی داشته باشد؛ یا از کمبود مواد غذایی یا از ورود عوامل بیماری زا از محیط بیرونی ناشی شود.
- نقش خیال پردازی و جولان تخیلات در تضعیف قوای نفس:
سومین عامل، تمرکز بیش از حد بر تخیلات و امور خیالی است. در واقع، خیال پردازی بیحد و مرز، از قدرت و وحدت نفس میکاهد و موجب میشود که نفس توان خود را برای مقابله با بیماری از دست بدهد. پراکندگی توجه بر امور خیالی نه تنها درمان را به تأخیر میاندازد، بلکه تسریع در سلامتی جسمی را نیز مختل میکند. هر چه فرد بتواند تخیلات را کنترل و مهار نماید، فرآیند بازیابی سلامت تسریع خواهد شد؛ زیرا وحدت نفس بهخوبی حفظ میگردد و پراکندگیهای روحی کاهش مییابند.
- پیامدهای ورود به حوزه سحر و تصرف در دیگران:
چهارمین عامل، ورود به حوزه تسخیر و تصرف است؛ بدین معنا که برخی افراد وارد عالم سحر و جادو میشوند و در جسم، روح، عقل یا خیال دیگران تصرف کرده و تمرکز قوای نفسانی خود را صرف دیگران می نمایند. این رویه موجب میشود بدن و روح ساحر متلاشی و ضعیف گردد و در فرد مسحور نیز همین آثار به وجود آید؛ چرا که تمرکز نفس بر بدن دیگران، از انسجام و تدبیر بدن خود میکاهد. این امر به روشنی علت حرام بودن سحر را بیان میکند: نخست متلاشی شدن بدن و روح فرد ساحر و دوم آسیب به شخص مسحور که او نیز پیوستگی بدن خود را از دست میدهد و حتی ممکن است تداوم این تصرف به مرگ او بینجامد. تداوم تسخیر جسم و روح یک شخص باعث ترک کردن انجام واجبات (یک حکم الهی) توسط فرد ساحر و فرد مسحور شده می شود و علت دیگر مبنی بر حرام بودن سحر است.
- ارتباط متقابل نفس و بدن در تأمین مواد غذایی:
عامل دیگری که منجر به تضعیف وحدت ذاتی نفس و بدن میشود، نرسیدن غذای کافی به بدن است. رابطه متقابل بین روح و جسم همواره برقرار است و ضعف هرکدام، دیگری را نیز تضعیف میسازد. زمانی که بدن ضعیف شود، نفس ناطقه نیز دیگر توان استفاده از بدن برای عبادت و انجام وظایف بدنی را از دست میدهد و برعکس، ضعف در نفس، تدبیر و انسجام بدن را از میان میبرد. در چنین شرایطی، قوه خیال نیز به بیماری و ضعف بدن مشغول میشود و این اشتغال خاطر، وحدت ذاتی نفس را به مخاطره میاندازد.
- پیامدهای گناه و اثر آن بر تضعیف نفس و بدن:
پنجمین عامل اساسی، ارتکاب گناه است. انجام گناه موجب میگردد که نفس به مرتبه امّاره و پیروی از امیال نفسانی سقوط کند؛ در حالی که وظیفه اصلی نفس، دریافت حقایق و معارف از عالم غیب و تقویت وحدت است. هنگامی که انسان دچار گناه میشود، نفس در امیال بدنی، افراط و تفریط پیدا کرده و پراکندگی در قوای خیالی، حواسی و عقلانی شدید میشود. هرگونه خلل در قوای خیال و عقل و قلب، بدن انسان را نیز دچار اختلال خواهد ساخت. گناه فرد را از مسیر تکوینی و فطری دور ساخته و برخلاف اراده الهی، نظام هستی و هدف آفرینش حرکت میدهد.
- تفاوت حرکت در مسیر هستی و پراکندگی نفس:
این روند، همانند شناگری است که در مسیر جریان آب، برخلاف جهت شنا میکند؛ نیروی او نه تنها صرف پیشروی میشود بلکه بخشی از آن برای مقابله با مقاومت آب به کار میرود و این باعث کاستی در انرژی و توان نفس ناطقه میگردد. توجه افراطی به امور پراکنده برای نفس به معنای غرق شدن در کثرت و خروج از وحدت ذاتی است.
- اثر متقابل تقویت یا تضعیف عوامل وحدت بر بدن و روح:
در نهایت، عواملی که سبب تقویت وحدت ذاتی نفس میشود، همان عواملی هستند که موجب پیوستگی و انسجام اجزای بدن خواهند بود و بالعکس، هر عاملی که باعث تضعیف وحدت نفس گردد، پیوستگی بدن را نیز مختل خواهد ساخت.