خلاصه محتوا:
در این محتوا به بررسی جلوههای ربوبیت و حکمت الهی در آفرینش و تدبیر روئیدنیها و نسبت آنها با انسان پرداخته میشود. همه موجودات عالم ماده، اعم از گیاه، حیوان و انسان، نوعی از روئیدنی هستند که به اراده و ربوبیت حق تعالی رشد مینمایند. ربوبیت و حکمت الهی در همه اجزای جهان حضور دارد و این اراده الهی است که هرکدام را متناسب با ظرفیت و هدف خود خلق و تدبیر میکند.
نقش اختصاصی برخی خواص در میوهها و گیاهان مورد توجه هست، بعضی از میوهها دارای خاصیتی کاملاً منحصربه فرد هستند که تنها در همانها یافت میشود و اگر انسان آنها را مصرف نکند از آن خاصیت محروم میشود. اصل غلبه خاصیتها نیز شرح داده میشود؛ یعنی گاه یک میوه یا دانه دارای چند خاصیت است اما یک خاصیت خاص در آن غالب است و همین امر موجب میشود برای هدف خاص تغذیه ای مناسبتر باشد.
در ادامه، ارتباط حکمت و ربوبیت، لازم و ملزوم هم معرفی میشود و تاکید میگردد تدبیر الهی در همه جنبههای خلقت حضور دارد؛ گاه این تدبیر به صورت تراکم یک عنصر یا خاصیت معین در یک دانه یا میوه ظاهر میشود تا نیاز سلولهای بدن انسان تأمین گردد. در ادامه مثالهایی از میوهها، دانهها، سبزیجات و مواد خوراکی آورده میشود که برخی از آنها دارای ترکیب جامع خواص هستند و مصداق اسم جَمع الهی محسوب میشوند، و برخی دیگر خاصیت پالایشی و طهارتی دارند و جنبه تنزیهی اسماء الهی دارند. در مجموع تأکید می شود که تمام مظاهر طبیعت در نسبت با ربوبیت و حکمت حق آفریده شده و نظام دقیق و هدفمندی دارد.
- تبیین روئیدن در عالم ماده:
وَ اَنبَتَها نَباتاً حَسَنَاً: (ما رویاندیم گیاهان را ، رویاندنی زیبا و نیکو)، هرچه در عالم ماده متولد میشود، چه گیاه، چه حیوان و چه انسان، روئیدنی هستند. نطفه انسان همان دانه انسان است که در زمین طبیعت و در رحم طبیعت می روید. نطفه حیوان نیز همان دانه اوست. بنابراین، انسان، حیوان و گیاه همگی روئیدنیاند و میرویند. و کسی که آنها را میرویاند، حضرت حق است. این روئیدن بر اساس حکمت و ربوبیت است. موضوع بحث نیز همین است که تجلی ربوبیت و حکمت الهی در روئیدنیها چگونه است؟ به بیان دیگر، یکی از تجلیات ربوبیت و حکمت در ارتباط با روئیدن است.
- تناسب طبیعت و بدن انسان:
چگونه تناسب میان طبیعت و بدن انسان ایجاد میشود؟ در قسمت دوم بحث، تجلی ربوبیت در جذب غذاها چگونه است و به چه صورتی انجام میپذیرد؟ بخش سوم بحث نیز به بررسی تناسب میان غذای ما و نفس ناطقه ما اختصاص دارد. هدف بررسی این سه محور در این محتوا است.
- گستره ربوبیت الهی:
نکته اول: ربوبیت و مدیریت الهی در عالم هستی ابعاد و زوایای نامتناهی و نامحدود دارد، چه در عالم جمادات، چه نباتات، چه حیوانات و چه گیاهان نامتنهاهی هست. حتی دقیق تر از آن، ربوبیت خداوند در ارتباط با خلقت یک شیء نیز نامتناهی است. ربوبیت الهی در تدبیر یک شیء نیز نامتناهی است؛ و این امر را باید درباره کل عالم در نظر بگیریم.
- ظهور ربوبیت در گیاهان:
نکته دوم : جلوهای از ربوبیت در قالب خواص گیاهان ظاهر میشود. در ارتباط با هر شیء، ربوبیت نیز نامتناهی است. حتی در یک شأن از شئون یک شیء، مانند خاصیت گیاهان، باز هم ربوبیت الهی نامتناهی است. اگر بخواهیم ویژگیهای گیاهان را مورد نظر قرار دهیم، میبینیم خداوند بر اساس تدبیری نامتناهی، ویژگیهایی را در تک تک گیاهان قرار داده است که قابل شمارش و فهم کامل نیست.
- پیوستگی ربوبیت و حکمت:
نکته سوم: ربوبیت و حکمت، لازم و ملزوم هم هستند و جدا از یکدیگر نیستند. برای اینکه خداوند عالم را تدبیر کند، اشیا باید هدفمند باشند و برای رسیدن به هدف نیز نیاز به تدبیر است. بنابراین، ربوبیت و حکمت در خدمت یکد یگرند و قابل تفکیک از هم نیستند و باید آنها را باهم دید.
- خواص اختصاصی در آفرینش و توصیه به مصرف آنها:
در برخی میوهها و گیاهان، برخی خواص، منحصراً در یک نوع موجود است، مانند میوه «به» که فقط خاصیتی که در آن وجود دارد، در هیچ میوه دیگری قرار داده نشده است. این راهی است تا انسان حتماً آن میوه را مصرف کند، زیرا اگر نخورد، از آن خاصیت محروم میماند، چون در جای دیگری یافت نمیشود. این نیز جلوهای از ربوبیت و حکمت الهی است.
- اصل غلبه خاصیتها در گیاهان:
قاعده غلبه نیز در گیاهان مطرح است؛ یعنی اگر یک میوه چند خاصیت داشته باشد، یک خاصیت در آن غالب است. دلیل این غلبه، تراکم یک خاصیت یا ویتامین یا پروتئین خاص در آن است که باعث میشود نسبت به سایر خاصیتها غلبه داشته باشد. مثلاً سلولهای مغزی بیش تر از فسفر و کلسیم بهره مند میشوند، پس میوهها و دانههایی که تراکم فسفر و کلسیم بالاتری دارند برای مغز مفیدتر هستند.
تراکم خواص و حکمت الهی:
تراکم سازی خواص در گیاهان نیز تدبیر و حکمت الهی است. خداوند در هر میوه یا دانه، به تناسب نیاز سلولهای بدن، خاصیتهایی را به صورت متراکم قرار داده تا احتیاجات بدن انسان تأمین گردد. برخی از این دانهها جامعیت بیشتری در خواص دارند، مانند سیاه دانه، که تقریباً همه اعضای بدن به آن نیازمندند.
- جامعیت و اسم جَمع الهی در آفرینش:
برخی گیاهان و خوراکیها مانند سیاه دانه، سیب، عسل، خرما، انگور، گلابی و انار دارای جامعیت در خواص اند و نمود اسم جمع الهی هستند؛ یعنی مجموع خواص الهی در این محصولات آشکار است. برخی سبزیجات مانند کرفس، ترب، یا حتی سرکه، خاصیت پالایش و تصفیه در بدن دارند و اینها مظاهر اسماء تنزیهی الهی هستند.
- نقش پالایشی بعضی از گیاهان:
برخی میوهها، سبزیجات و خوراکیها خاصیت پالایشی و تصفیه کننده در بدن دارند و همانگونه که اسماء تنزیهی خداوند در گیاهان جریان دارند، این دسته از محصولات نیز این صفات را در خود ظاهر ساختهاند.
- فلسفه تکثر نباتات، حیوانات و جمادات برای انسان:
تعدد و تکثر گیاهان به خاطر وجود حیوانات و تکثر حیوانات به خاطر انسان است. به عبارت دیگر، انسان برای تأمین حیات مادی خود نیازمند تکثر انواع حیوانات و گیاهان است. همه این اقسام گیاهان، جانوران و جمادات ریشه در نیازهای انسانی دارند و غذای بدن انسان میشوند. مواد لازم برای بدن انسان در همین مجموعهها قرار داده شده است. فلسفه تنوع و تکثر موجودات، فراهم کردن نیازهای بدن انسان است که این نیز از اسرار توحید به حساب میآید. بدین سان، تنوع انواع، جلوهای از حکمت و ربوبیت الهی و شیوهی مدیریت او در عالم است. هر روییدنی ـ چه گیاهی، چه حیوانی و چه انسانی ـ مصداق آیه «وَأَنبَتْنَاهَا نَبَاتًا حَسَنًا» است و خداوند هر روییدنی را نیکو آفریده است. این نیکویی مظهر تدبیر و حکمت حق در آفرینش است.
- تجلی ربوبیت و حکمت در جذب غذاها:
تجلی ربوبیت و حکمت الهی در جذب غذاها توسط بدن مطرح میگردد. غذاها باید سنخیت و تناسب با بدن داشته باشند تا جذب شوند؛ هر ماده غذایی، میوه، سبزیجات، دانهها و نوشیدنیها باید با طبیعت بدن هماهنگ باشند تا مورد استفاده قرار گیرند. علاوه بر سنخیت، باید نیاز بدن هم وجود داشته باشد و تنها موارد لازم جذب میشوند و غیر ضروریات دفع میگردند. بنابراین لازمه جذب غذا نیاز و سنخیت طبیعی با بدن است.
بدن انسان، مادی است و تنها مواد طبیعی میتواند جذب آن گردد و مواد مصنوعی مانند پلاستیکها حتی با وجود مادی بودن قابل جذب نیستند.
هر خوراکی چند ویژگی دارد: نخست طبیعت و مزاج؛ آب، میوه، سبزی و دانه مزاج مخصوص به خود دارد و آن را به بدن وارد میکند. دوم: هر یک از این مواد دارای ویژگی خاصی است؛ ویتامین، پروتئین، یا ویژگی منفرد یا چندگانه دارد که با خود به بدن میآورد. سوم: هر خوراکی خُلق خاصی در انسان ایجاد می کنند: برخی از مواد غذایی ویژگیهای خاصی همچون رقت قلب (مانند عدس)، افزایش نورانیت قلب (مانند انار) یا تأثیر بر زیبایی و نشاط روحی (مانند بِه) دارند. بدین ترتیب، هر خوراکی طبیعت، مزاج و خُلق مختص به خود را داشته و نقشی خاص در بدن ایفا میکند.
بعضی مواد به طور مستقیم وارد بدن انسان نمی شوند مثل: آهن ، که باید در قالب یک ساختار و فعل و انفعالاتی خاص وارد بدن شود. هر ماده ای که مورد نیاز بدن هست یا به طور مستقیم و یا غیر مستقیم وارد بدن می شود و موادی که بدن ما نیاز ندارد وارد بدن ما نمی شوند و ضوائد بدن در قالب ادرار و مدفوع از مجاری مختلف بدن خارج می شود . این ضوائد جذب طبیعت و گیاهان می شوند و خوارکی گیاهان می باشند.
امور جذب شده مثل : گیاهان و حیوانات و مواد در بدن انسان توسط فعل و انفعالات شیمیایی که روی آن ها صورت می گیرد بافت حیوانی و گیاهی خود را از دست می دهند و به اعضا حیاتی در بدنمان تبدیل شوند و حیات پیدا می کنند.
- مدیریت نفس ناطقه و سنخیت اعضا با بدن:
موضوع مدیریت اندامها توسط نفس ناطقه مطرح میشود. برای تحت تدبیر قرار گرفتن عضو توسط نفس، باید آن عضو ماهیتی طبیعی و ذاتی داشته باشد. اعضای مصنوعی مانند قلب یا اعضای مصنوعی، دندانها یا اندامهای غیرطبیعی، فاقد این سنخیتاند و از حیطه مدیریت نفس به دور هستند، چرا که فاقد اتصال و هماهنگی ذاتی با حقیقت بدناند. ملاک در تدبیر نفس ناطقه بر اعضا، وجود ارتباط طبیعی و ذاتی است که تنها در اندامهای طبیعی وجود دارد.
- عملیات تفکیک و جذب غذا؛ نشانهای از تجرد نفس ناطقه:
فرایند تفکیک و تجزیه خواص غذاها توسط بدن خود نشانگر تجرد نفس ناطقه است. بدن به تنهایی قادر به انجام این امر نیست و نیازمند وجود نفس مجرد است تا با تکیه بر اراده و علم تکوینی و الهی، این مدیریت دقیق را اعمال کند. نفس، در مرحله نباتی، با اراده تکوینی الهی و بیآن که این اقدامات ارادی و اختیاری باشد، به این عملیات میپردازد و جزئیات هضم و جذب غذا را خودآگاهانه انجام نمیدهد. کلیه این مراحل با همکاری مجردات انجام گرفته و در تمامی مراحل تبدیل غذا، ساختار و شکل اعضای بدن و صورت پردازی دخالت دارند.
در این فرایند، غذاها فرم، رنگ و ویژگی ظاهری خود را از دست میدهند و با بدن یکی میشوند اما خاصیت اصلی خود را حفظ میکنند. مزاج آنها تغییر میکند و تقسیم و ترکیب به گونهای صورت میگیرد که نهایتاً با بدن تناسب مییابند. به اندازهای که مراحل هضم کاملتر باشد، جذب مطلوب تر انجام میشود، و هرچه این جذب کامل تر باشد، آماده سازی برای ارتباط ماده و نفس ناطقه بهتر شکل میگیرد.
- تناسب و لطافت بدن و ارتباط آن با نفس ناطقه:
پالایش و لطافت بدن هر چه بیشتر باشد، ارتباط نفس با بدن کامل تر، عمیق تر و جامع تر خواهد شد. هر اندازه مراحل هضم غذا بهتر شکل بگیرد مراحل جذب بهتر شکل گرفته و هراندازه مراحل جذب بهتر شکل بگیرد جسم لطیف تر و مناسب تر می شود و هر قدر یک جسم لطیف تر و مناسب تر شود ارتباط نفس با بدن کامل تر می شود و دریافتهای متعالی تر و جامع تری از نفس ممکن میشود، مدیریت نفس ناطقه بر بدن کامل میگردد.
- اعضای بدن که توسط نفس ساخته میشود به دو دسته تقسیم میشوند:
اعضای شریفه مانند مغز و قلب و اعضای کثیفه مانند مو و ناخن. نفس با هردو دسته در ارتباط است : تعامل و فعالیت نفس با اعضای کثیفه مقدمهای بر تعامل با اعضای شریفه و کاملتر است، به طوری که فعالیتهای حیاتی و اصلی در اعضای لطیف تر(رفیع تر) مانند مغز و قلب انجام میگیرد و امور جزئی بدن با دستگاه های ضعیف تر صورت می گیرد.
نفس مستقیماً با قلب و مغز در ارتباط است و از طریق ارتباط با این دو دستگاه با بقیه اندام های بدن در ارتباط است (پس مغز و قلب واسطه تدبیر بدن هستند). اجزائی که لطیف تر هستند مثل : قلب و مغز علاوه به نفس به ملکوت نیز نزدیک تر و شبیه تر هستند مثل : سیستم عصبی انسان و ژن ها، چون سنخیت نفس با این اجزا بیشتر است راحت تر با آن ها ارتباط می گیرد . بنابراین نکات ذکر شده نشانه مدیریت و تدبیر تکوینی نفس می باشد که می تواند اجزاء لطیف و کثیف را از یکدیگر تشخیص دهد و این کار، کار یک موجود مادی نمی باشد و دلیلی بر تجرد نفس ناطقه است.
در نتیجه: همه این ها نشانه تدبیر و مدیریت الهی در جزء به جزء آفریده های خود می باشد.