آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

نکاتی در خصوص واسطه فیض بودن ائمه

چکیده محتوا :

این محتوا به “واسطه فیض بودن ائمه” می‌پردازد و مفهوم “فیض” را به عنوان واسطه‌ای برای انتقال کمالات از مبدا (خداوند) به دانی (عالم) معرفی می‌شود. تاکید بر ولایت تکوینی ائمه:  ائمه نه‌تنها واسطه فیض برای عالم هستند، بلکه برای یکدیگر و حتی برای خودشان نیز واسطه فیض محسوب می‌شوند. این واسطه‌گری بین ائمه بر اساس “غلبه نوری و اسمائی” است؛ به این معنا که هرچند همه ائمه مظهر تمام اسماء الهی هستند، اما در شدت و ضعف برخی اسماء با هم تفاوت دارند و همین تفاوت، زمینه‌ساز واسطه‌گری فیض بین آن‌ها می‌شود.

همچنین نقش اسماءالله و مجردات (عقلی و مثالی) را در واسطه‌گری فیض برای معصومین در مراحل ابتدایی سلوک آن‌ها تبیین می‌شود و در نهایت بیان می‌شود که در مراحل بالای سلوک، ائمه مستقیماً از ذات حق فیض دریافت می‌کنند. در ادامه، مفهوم واسطه‌گری فیض را در قوای انسانی (نفس، قوه عاقله، خیال، حواس پنج‌گانه) نیز ساری و جاری هست و لازمه این واسطه‌گری  “ولایت تکوینی” و “طهارت نفوس”  می‌باشد. درجات فیض و ولایت تکوینی با درجات طهارت رابطه مستقیم دارند و کسانی که طهارت مطلق دارند (ائمه)، ولایت مطلقه و سهم کاملی از فیض دارند.

 با ذکر مثال حضرت موسی و خضر (ع)، واسطه‌گری فیض بین انبیا را نیز مطرح می‌شود؛ یکی در شریعت و دیگری در علوم باطنی و ولایت. همچنین رابطه ولایت، نبوت و رسالت را تشریح کرده و بیان می‌شود که نبوت نبی قائم به ولایت اوست و رسالت نیز ریشه در نبوت دارد. به عبارت دیگر، نبی از جنبه ولایت خود فیض را از حق دریافت کرده و به جنبه رسالت خود منتقل می‌کند و هرچه ولایت نبی قوی‌تر باشد، رسالت اجتماعی او نیز گسترده‌تر خواهد بود. در پایان، با تاکید بر اینکه نور هر ولی با نور ایمان قابل مشاهده است، بیان می‌شود که اولیاء و ائمه به واسطه سنخیت نوری، یکدیگر و نور حق را می‌شناسند.

مقدمه:

مفهوم واسطه فیض و ولایت تکوینی ائمه:

بحث ما در ارتباط با موضوع واسطه فیض بودن ائمه است. اصولی در باب وسعت فیض وجود دارد. همانطور که آگاه هستیم، ائمه واسطه فیض عالم هستند و فیض را از حق گرفته و به عالم می‌رسانند. در حقیقت، واسطه چیزی است که مرتبه و موقعیتی داشته باشد که با دو طرف عالی و دانی در ارتباط باشد و فیض را از مبدأ آن بگیرد و به پایین‌تر  برساند. ائمه واسطه فیض هستند و مبنای این وسعت فیض آن‌ها، ولایت تکوینی آن‌هاست.  ائمه برای همدیگر نیز واسطه فیض هستند و مبنا و اساس آن، غلبه نوری و غلبه اسمائی نسبت به همدیگر است.

غلبه اسمائی و واسطه‌گری فیض بین ائمه:

بین چهارده معصوم این غلبه اسمائی وجود دارد. هر امامی مظهر تمام اسماء الهی است، اما اختلاف ائمه در شدت ، ضعف و اطلاق برخی از اسماء است؛ در بعضی  امامان اسمی غلبه بیشتری دارد و قوی‌تر است. دلیل این امر به خاطر شرایط زمانه است و خداوند زمان را نیز در نظر می‌گیرد که این غلبه را در روح امام ایجاد می‌کند.( مثال: در یک امام صبر قوی‌تر ، در یکی شجاعت بیشتر و یا علم قوی تر است.)  دلیل دیگر: متناسب با مقدمه روحانی هر امامی، خداوند اشراق می‌کند و آن کمال را در او قرار می‌ دهد.

اسماءالله و مجردات، واسطه فیض برای معصومین:

از طرفی ائمه واسطه فیض برای دیگران و برای عالم هستند. اسماءالله نیز واسطه فیض در معصومین هستند و از طریق اسماءالله، فیض به خود معصومین می‌رسد. اسماءالله واسطه بین حق و خلق هستند. در اولین مراحل سیر صعودی معصومین، مجردات عقلی واسطه فیض برای معصومین هستند. ابتدا مجردات مثالی فیض را به آن‌ها می‌دهند، بعد مجردات عقلی واسطه فیض معصومین هستند.

دریافت مستقیم فیض از حق در مراحل بالای سلوک:

در مراحل بالاتری که معصومین با سیر صعودی ارادی اختیاری خود به مقامات الهی می‌رسند و به واحدیت و احدیت متصل می‌شوند. مجردات عقلی واسطه نمی‌شوند چون معصومین مقامشان بالاتر است و فیض را باید مستقیماً از خود حق بگیرند.

واسطه‌گری فیض ائمه برای مراتب نازله خودشان:

مقام نوری ائمه، واسطه فیض برای مراتب نازله خودشان نیز هست؛ یعنی خودشان از حقیقت خودشان تغذیه می‌کنند. هر امامی در سیر صعودی خود ابتدا از واسطه برزخی فیض را می‌گیرد سپس از واسطه عقلی و بعد از مقام نور و عظمت خود فیض را می‌گیرد و درمراتب بالاتر فیض را از اسماءالله می‌گیرد تا برسد به مقامی که فیض را از ذات الهی بگیرد.

سنت وساطت فیض در عالم هستی:

عالی همیشه واسطه فیض برای دانی است. عالی واسطه فیض نازله است. سنت وساطت فیض در عالم هستی ساری و جاری است و این قاعده تعمیم دارد و بین عوالم هست. سنت واسطه فیض در سلسله طولی جریان دارد و نشان‌دهنده علیت ایجادی و انشایی است. این نشان‌دهنده این است که عالی علت اشراقی و ایجادی هست. خداوند هم مبدأ فیض و هم منبع فیض است. در حقیقت، منبع فیض است، چون  ذاتش منبعیت دارد. مبدأ فیض است : چون در مقام واحدیت و فاعلیت، مبدأ فیض است.

علت وجود سنت وساطت فیض ، مطلق بودن حق:

علت وجود سنت وسعت فیض، مطلق بودن حق و نامتناهی بودن حق است. اگر مخلوق بتواند فیض را از خود ذات الهی بگیرد دیگر نیازی به واسطه فیض ندارد. چون خداوند وجود نامتناهی است و وجود اطلاقی دارد، فیض را باید از طریق واسطه‌ها بگیریم. معصومین هم ابتدا فیض را خودشان از طریق واسطه‌های ملکی می‌گیرند سپس از مقام نور و عظمت خودشان، بعد از مقام اسماءالله و در نهایت از ذات الهی فیض را می‌گیرند.

اسماءالله، واسطه فیض برای اعیان ثابته:

اسماءالله واسطه فیض برای اعیان ثابته هستند: اسماءالله واسطه فیض بین ذات الهی و اعیان ثابته هستند. پس حق واسطه فیض برای خودش نیز هست؛ یعنی از مرتبه ذات، فیض به مرتبه عین ثابت می‌رسد و در حقیقت خود حق واسطه فیض برای خود نیز هست. چرا؟ به خاطر اینکه اعیان ثابته لوازم ذاتی اسماء حق هستند. حق آن حقیقت خودش را به مراتب اسمائی و اعیان ثابته تنزل می‌دهد. البته اعیان ثابته قابل تفکیک از اسماء  و اسماء هم قابل تفکیک از ذات نیستند، اما وقتی ذات حق را با مرتبه اسماء و اعیان ثابته می‌سنجیم، می‌بینیم اعیان ثابته در پرتو نور اسماء وجود دارند، به اسماء قائم و موجود هستند و اسماء به ذات موجود هست.

مدد گرفتن ائمه از روح یکدیگر و واسطه‌گری فیض نوری:

ائمه از روح همدیگر مدد می‌گیرند و واسطه فیض نوری همدیگر هستند.( ائمه به همدیگر توسل پیدا می‌کنند، از روح همدیگر کمک می‌گیرند) یعنی ولی از ولی و امامی از امامی دیگرمدد می‌گیرد، از مقام روحانیت همدیگر مدد می‌گیرد. ائمه واسطه فیض خودشان هستند، واسطه فیض انبیاء الهی نیز هستند؛ انبیاء الهی از مقام نور و عظمت آن‌ها در سیر صعودی کمک می‌گیرند، چون مقام نور و عظمت آن‌ها تقدم وجودی بر انبیاء الهی دارد.

سیر صعودی معصومین:

امام معصوم در سیر صعودی از مراتب عالیه ذات خود( مقام نور و عظمت خود) فیض می‌گیرد یعنی خودش واسطه فیض برای خودش است و مرتبه عالیه او، واسطه برای مرتبه پایین‌تراو هست.

امام معصوم در سیر صعودی ابتدا از مجرد برزخی فیض می‌گیرد.( یعنی مجرد برزخی واسطه فیض برای امام در ابتدایی‌ترین مرحله سلوک است. ) و زمانی که از مجرد عقلی فیض می‌گیرد، یعنی مجرد عقلی هم در ادامه واسطه فیض برای امام معصوم هست. در ادامه بعد از مجرد عقلی امام معصوم فیض را از مقام نور و عظمت خود می‌گیرد و همچنین اسماءالله واسطه فیض برای امام هستند.

واسطه‌گری فیض ائمه برای خودشان، سایر ائمه و انبیاء:

 انبیاء از مقام نور و عظمت امام فیض می‌گیرند، ائمه واسطه فیض برای انبیاء و برای خودشان نیز هستند. هر امامی هم برای خودش واسطه فیض است. خداوند هم واسطه فیض برای خودش هست؛ یعنی از مقام ذات، نور اسماء و اعیان ثابته تأمین می‌شود.

مقام نور ائمه، واسطه فیض برای مجردات عقلی و مراتب پایین‌تر:

مقام نوری ائمه واسطه فیض برای مجردات عقلی نیز هست؛ مجردات عقلی از مقام نور و عظمت ائمه ارتزاق می‌کنند. پس مقام نور و عظمت ائمه واسطه فیض بر مجردات عقلی و مجرد عقلی واسطه فیض برای مراحل نازله ائمه هست. مجردات عقلی واسطه فیض مجردات مثالی نیز هستند و مجرد مثالی واسطه فیض به عالم ماده نیز هست. بنابر این هر عالی واسطه فیض برای دانی است.

سنت وساطت فیض در قوای انسانی:

سنت وساطت فیض در قوای انسانی نیز جریان و تحقق دارد؛ نفس انسان واسطه فیض برای بدنش و قوه عاقله هست. قوه عاقله واسطه فیض برای خیال و خیال واسطه فیض در قوس نزولی برای حواس پنج‌گانه هست. (وساطت فیض هم در قوس صعودی و هم در قوس نزولی است.)

واسطه‌های فیض، همان اسباب و علل:

واسطه‌های فیض در واقع همان اسباب و علل مادی و معنوی هستند، همان اسباب و علل میانی و عالیه هستند.

لازمه وساطت فیض: ولایت و طهارت:

لازمه وساطت فیض، ولایت داشتن است؛ مجرد به اندازه طهارتی که دارد ولایت دارد. هر اندازه طهارت نفوس بیشتر باشد ولایت تکوینی آن‌ها بیشتر است و هر اندازه طهارتشان بیشتر باشد سهم شان از ولایت کامل‌تر است. به همین جهت، آن‌هایی که طهارت مطلق دارند، ولایت مطلقه را نیز دارا هستند که ائمه (چهارده معصوم) هستند. هر موجودی که سهمی از ولایت تکوینی دارد، سهمی از وساطت فیض دارد. هر موجودی که سهمی از ولایت تکوینی دارد، سهمی از طهارت دارد و به اندازه طهارت، مقام ولایت تکوینی و ولایت توحیدی داده می‌شود و به اندازه ولایت تکوینی، وساطت فیض هست.

 درجات وساطت فیض به اندازه درجات ولایت تکوینی است و درجات ولایت تکوینی به اندازه درجات طهارت هست که این قاعده در تمام مجرداتی که واسطه فیض هستند وجود دارد. به این دلیل است که لازمه وساطت در فیض، ولایت تکوینی هست و لازمه ولایت تکوینی، آن طهارتی است که در امام وجود دارد.

واسطه‌گری فیض بین موسی و خضر:

 بین موسی و خضر(ع) نیز این وساطت فیض وجود داشت. موسی واسطه دادن شریعت به خضر نبی بود پس موسی واسطه فیض شریعت به خضر هست و خضر واسطه فیض برای موسی است در علوم باطنی و ولایت؛ یعنی درجاتی از ولایت تکوینی و علوم باطنی را خضر دارا هست که آن‌ها را باید به حضرت موسی  بدهد. بنایراین: یکی استاد طریقت و یکی استاد شریعت هست. این‌ها قائم و وابسته به هم هستند و هر کدام برای دیگری واسطه فیض می‌شوند.

پس انبیاء برای همدیگر واسطه فیض می‌شوند و از نور ولایت هم بهره‌ مند می‌شوند. ائمه هم برای همدیگر واسطه فیض می‌شوند. هر ولی می‌تواند واسطه فیض ولی دیگری باشد.

اختلاف در ولایت و واسطه‌گری فیض بین انبیاء و ائمه:

 اختلاف واسطه فیض در ولایت : یک: شدت و ضعف ولایت، یکی ولایت را به اطلاق دارد، یکی ضعیف‌تر پس آن درجه عالی‌تر مدد می‌دهد به پایین‌تر.  دوم: در زوایا و ابعاد دیگری از ولایت، یعنی بحث وجدان و فقدان هست. بین چهارده معصوم، اختلافشان در بحث ولایت در وجدان و فقدان نیست؛ یعنی همه ائمه همه اسماء را دارند، اما اسمی در امام شدیدتر و غالب‌تر است. از جهت غلبه، این‌ها واسطه فیض همه هستند. اما بین انبیاء هم از جهت غلبه اسمائی هست و هم از جهت وجدان و فقدان؛ یعنی نبی‌ای مظهر یک اسم است و نبی دیگری مظهریت این اسم را ندارد. از این جهت، یکی واسطه فیض برای دادن این مقامات اسمائی به نبی دیگر هست و یا اینکه هر دو نبی مظهر اسم علیم هستند، اما در یکی علم علیم شدیدتر هست. آن نبی که علیم تر هست، واسطه است تا آن شدت و  مظهریت را به نبی دیگر با تصرف و القاء و تجلی انتقال بدهد.

رابطه ولایت، نبوت و رسالت:

 ولایت انبیاء واسطه فیض برای نبوت آن‌هاست؛ یعنی نبوت نبی قائم به ولایت اوست و از او ریشه می‌گیرد و رسالت هر نبی ریشه در نبوت او هست. پس نبوت یک نبی واسطه فیض هست برای رسالت او و ولایت و نبوت یک نبی واسطه فیض هست بین ولایت و رسالت. به این دلیل است  که نبی فیض را از جنبه ولایت خود از حق می‌گیرد؛ چون ولی‌الله است، فیضی را دریافت می‌کند : از جنبه ولایت خود فیض را می‌گیرد و به جنبه رسالت خود می‌رساند. پس رسالت قائم به نبوت هست و نبوت قائم به ولایت.

 نبی در ابعاد مدیریتی و حاکمیت  وابسته به مرتبه ولایتش هست. هر پیامبری که ولایتش کامل‌تر هست، رسالتش هم گسترده‌تر هست. و انبیایی که ولایتشان قوی‌تر هست نیز دارای رسالت اجتماعی هم می‌شوند.( به تعبیر دیگر: هر نبی که ولایتش به اوج  می‌رسد، حاکمیت هم به او می‌دهند). انبیایی که علاوه بر نبوت دارای رسالت هستند،  درجه ولایتشان نسبت به انبیایی که رسالت اجتماعی یعنی حاکمیت ندارند، بالاتر هست.

ولایت، باطن نبوت:

ولایت انبیاء باطن نبوت آن‌هاست و ولایت مظهر اسم الباطن و نبوت مظهر اسم الظاهر است. همانطور که اسم الباطن تابع اسم الظاهر است، ولایت هم تابع ولایت هست. پس  ولایت نبی باطن نبوت او هست. اینکه می‌گوییم ولایت تابع نبوت هست یعنی ولایت نبی باطن نبوت اوست و نبوت او قائم به ولایت اوست؛ اگر پیامبری به مقام ولایت نرسد، دین و وحی دریافت نخواهد کرد. پس اساس تمام معنویات، مرتبه ولایت تکوینی می باشد که آنها دارا هستند.

نسبت بین ولایت و نبوت، نسبت بین روح و بدن و اصل و فرع است، نسبت بین وجود و ماهیت هست که در واقع بدن تابع روح است، نبوت تابع ولایت است. روح و جان حقیقت بدن است و  ولایت هم جان حقیقت نبوت هست.

توسل انبیاء و اولیاء به باطن خود و واسطه‌گری فیض:

انبیاء به باطن خود متوسل می‌شوند و از باطن خود مدد می‌گیرند؛ نبوت نبی ریشه در ولایت او دارد و رسالت نبی ریشه در ولایت او دارد. آن‌ها از ولایت خودشان ارتزاق می‌کنند و نورانیت و معنویت می‌گیرند. تمام کرامات و معجزات معصومین مربوط به جنبه ولایت و مربوط به جنبه ولایت تکوینی آن‌هاست. چون ولی‌الله، صاحب معجزه و کرامت هستند. ولایت تکوینی هر ولی ریشه در اسماءالله دارد. در واقع هر نحوه تصرفی و تسخیری در عالم مربوط به جنبه ولایت اولیاء است و هر نحو ولایتی ریشه در اسماءالله دارد. هر اسمی یک نحوه ولایتی به اولیاء الهی می‌دهد و به خاطر تفاوت اسماء، تفاوت مراتب ولایت وجود دارد.

توسل به مقامات نوری ائمه و واسطه‌گری فیض بین اولیاء:

توسل ما به معصومین در واقع توسل به مقامات نوری ولایت آن‌هاست. و هر نبی از نبی دیگر از جنبه ولایت نور می‌گیرد. پس انبیاء به هم متوسل می‌شوند و واسطه فیض بر هم هستند. هر امامی از روح امام دیگر مدد می‌گیرد و به ولایت او متوسل می‌شود؛ یعنی به اسم ولی متوسل می‌شود. پس ائمه از ولایت هم مدد می‌گیرند و واسطه فیض هم هستند و و جمع ولایت آن‌ها بر همدیگر غالب هست. همانطور که حضرت زهرا از جنبه ولایت نوری خودش مدد می‌کند به ائمه، حتی حضرت رسول از جنبه ولایت حضرت زهرا مدد می‌گیرد و از وجهی واسطه فیض برای رسول‌الله هست، نه از تمام وجوه.

مقامات ولایت، موهبت الهی و قابل مشاهده با نور ایمان:

مقامات ولایت معصومین در واقع موهبت الهی هستند؛ در ازای طهارت و تزکیه نفس، آن درجات ولایت را به آن‌ها می‌دهند. برای اینکه نور یک ولی دیده شود، نور را با نور می توان مشاهده کرد. ما با نور خورشید اشیاء را می‌بینیم، سایه و تاریکی را هم با نور می‌بینیم. نور خودش، خود را نشان می‌دهد  در واقع سایه نمی‌تواند نور را نشان دهد. (هر چیز هم‌سنخ خود را نشان می‌دهد).

سایه و ظلمت را هم باید با نور ببینیم  پس: با نور هم سایه و هم ظلمت دیده می‌شود. سایه ذاتاً سایه را نشان نمی‌دهد. پس نور هم آیت نور هست و هم آیت ظلمت هست. نور ولی‌الله و نور حق را هم کسی می‌تواند ببیند که نور ایمان در او باشد.( با نور ایمان می‌توان نور ولی و با نور ولی می‌توان نور حق را دید.)

سنخیت معصومین و مومنین و شناخت با نور:

باید زمینه‌ای یا سنخیتی در خود انسان باشد. با ظلمات روحی نمی‌توان نور معنوی مؤمنین را احساس کرد.  پس معصومین چون با همدیگر سنخیت دارند، نور ولایت همدیگر را می‌شناسند و نور حق را هم می‌شناسند. این اساس یک قاعده هست و امام و نبی، حق را می‌شناسند چون امام و نبی  از سنخ حق هستند. اشرار، اشرار را می شناسند  مؤمنین را نمی‌شناسند.

انسان به اندازه اسمائی که در درون خود ظهور کرده، حضرت حق را می‌شناسد و نور حق  و نور اسمای حق را می‌شناسد. آن اسمائی که در انسان ظهور نکرده‌اند، انسان حق را از طریق آن اسماء نمی‌شناسد. مؤمن با نور ایمان خود، اشرار را می‌شناسد. با نور ایمان خود، خود  و دیگران را می‌شناسد. (تعرف الاشیاء باضدادها)

غلبه نور بر تاریکی و شناخت با ایمان:

پس نور بر تاریکی غلبه دارد و با نور می توان هم نور و هم سایه را شناخت. به این دلیل است که می‌گوییم شناخت نور ولی‌الله و نور نبوت با داشتن ایمان اتفاق می افتد. در حقیقت، ولی، ولی را ، اولیاء همدیگر را، انبیاء یکدیگر و امامان همدیگر را می‌شناسند. چرا؟ به خاطر اینکه همه این‌ها از آن نور معنوی و نور اسمائی بهره‌مند هستند.