آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

تبیین خیر و شر در آیات قرآن و خلقت شیطان

بسم الله الرحمن الرحیم

تبیین خیر و شر در آیات قرآن چگونه هست؟ و نقش شیطان در این رابطه چگونه هست؟ آیا خلقت شیطان به وسیله حضرت حق خیر است یا شر؟ و چهجایگاهی دارد بحث خیر و شر در آیات قرآن؟ در این رابطه اگر توجه داشته باشید متوجه این نکته می شوید که در آیات قرآن به خیر و شر توجه شده و تبین شده  و در آیات قرآن این موضوع مشهود هست مثل آیه: قل اعوذ برب الناس، این یک سوره در این ارتباط و همچنین آیه: من شر ما خلق، از شر آنچه آفریده شد: این آیهنشان می دهد  که هر چیزی که آفریده  می شود  یک جنبه شری دارد و جنبه های خیرینیز دارد پس یکشی تمام جنبه های آن شر نیست یعنی یک  شی به ذات شر نیست و ذاتاً شر آفریده نشده است و خیرو شر آن با هم هست و خیر آن بر شر آن  غلبه دارد وگرنه آفریده نمیشد، خداوند خیر مطلق هست اما مخلوق خیر مطلق نیست، شر مطلق هم نیست و وقتی مخلوق نه شر مطلق باشد نه خیر مطلق مفهومش این هست که شر مطلق در عالم نیست اما خیر مطلق در  عالم هست که خداوند هست،پس مخلوق ترکیبی از خیر و شر دارد اما جنبه خیر  آن غلبه دارد بر جنبه شر وگرنه آفریده نمیشد این هست که قرآن می فرماید: من شر ما خلق: از شر آنچه آفریده شد، یعنی یک شی جنبه های شری دارد و جنبه های خیری دارد، پس هر شی از آن جنبه که خیر هست جنبه وجودی هست ، هر شی از جنبه های  وجودی از جنبه های اسمائی و کمالی  و معنوی خیر هست و در کلیعنی هر شی جنبه های نوری درآن هست از جنبه نوری خیر هست، از جنبه کمالی خیر هست، از جنبه  وجودی و اسمائی خیر هست و از جنبه ماهویی و کسرت و تأیون و ظلمت و نقص شر هست، این در حقیقت چکیده نظر صدرا و ابن عربی در این رابطه هست. آیه بعدی  می فرماید: من شر النفاثات فی العقد :  از شر دمندگان در گره ها ،کسانی که با نفس خود در گره ها می دمند این دمیدن شر هست پس  آن دمنده شر نیست دمیدنش شر هست یعنی  یک جنبه شری در آن هست هرچند آندمنده یعنی اون کسی که وسوسه میکند ، القا شیطانی دارد جنبه های خیری هم دارد اما آن  دمیدنش شر هست، پناه می بریم به خداوند از شر کسانی که در گره ها می دمند پس شر در این آیه هم مطرح شده   در آیه ای دیگر : من شر وسواس الخناس:از شر آن خناس، خناس لقب شیطان هست  و شیطان کارش وسوسه کردن هست، روش شیطان وسوسه هست،وسوسه القا میلی است، القا در درون هست خلقت شیطان جنبه های شری دارد، شیطان شر مطلق نیست بلکه جنبه شر در آن هست هرچند  جنبه خیر هم دارد برای دیگران یعنی شیطان یه جهت خیری دارد و خلقت ذات آن  خیر هست . خداوند جن را آفرید جنخلقتش مثل انسان هست، حالا فردی  یا افرادی از افراد جن که جهت باطل  را برگزیدند جهت عبودیت بر نگزیدند از آن جهت و جنبه هایی که انتخاب کردند آن جنبه شرشون هست پس ذاتشان را خداوند شر نیافرید  چون خدا حکیم، رئوف ، صمد و غنی  هست.

  پس شیطان از  جنبه فعل شر هست یعنی فعل شیطان شر هست، نه ذات شیطان چون اگر گفتید ذات شیطان شر هست ذات او را خدا آفریده،  پس فعلش شر هست نسبت به عده ای و همان فعلی که ما می گوییم شر هست در همان فعل شر ، خیرنیز وجود دارد.

  نکاتی  در رابطه  با شیطان:

 یک:اصل ذات  جنیان خیر هست  پس شیطان هم که از جن هست ذاتش خیراست، دو:  جنبه های شری در شیطان هستکه  جنبه های شر شیطان  مربوط به فعل او هست،  سه: فعل شیطان که می گوییم از یک  جهت شر هست از یه جهت نیز خیر هست، از  جهتی شر هست چون نسبت به عامه انسانها و مردم گمراه می شوند که  جهت شرگفته می شود  اما همین شیطان فعلش نسبت به اولیا خیر هست چون قوت و قدرت  القاو اغوای  اولیای الهی و معصومین را ندارد  هر جا القا کرد به اولیا، اولیا خلافش عمل میکنند این جنبه خیر آن  هست.

 آیه ای دیگر از قرآن می فرماید: ما خلقت جن و انس الا لیعبدون :  ما آفریدیم جنو انس را  که  شیطان نیز از جن هست برای بندگی، یعنی ذات شیطان عبودیت دارد و ذات شیطان برای بندگی و پرستش خدا آفرید شده و فلسفه خلقت او اینگونه هست پس خلقت شیطان هم  یا همان خلقت جن نیز هدف دار هست و  هدفش بندگی حضرت حق هست  . بنابراینوقتی اصل خلقت  هدفمند باشد یعنی بر اساس حکمت حق باشد چیزی که بر اساس حکمت حق هست شر نخواهد بود و  خیر هست چون همه موجودات خلقتشان هدفمند هست و فعل خود آن موجوداتنیز هدفمند هستپس جهت شری در ذات  آنها نیست و ذات شیطان شر نیست چون بر اساس حکمت الهی و هدفمندی حق آفریده شده . شر در مقام فعل هست و از طرفی شیطان موجودیست مختار هم قدرت عبادت و بندگی دارد  و هم قدرت اغوا دارد و وقتی می گوید  ما شما راآفریدیم برای بندگی یعنی دارای اختیار،درک،شعور و فهم هستید  و این ویژگی شیطان با انسان تفاوتی ندارد.

  از طرفی دیگر شیطان شر مطلق نبود شر نسبی هست این هم شر در مقام فعل هست که  شر در مقام فعل نسبت به دیگران معنا دار هست و شر شیطان اضلال  او هست: یعنی گمراه کردن و اغوای بندگان ،  اضلال شیطان اولیه نیست اضلال شیطان ثانویه هست:  شر شیطان  در ارتباط با اضلال ثانویه  یعنی چی؟ یعنی کسی که خودش زمینه گناه و فساد دراو هست و با اختیار خودش گناه میکند حالا شیطان با او مرتبط می شود و شیطان سراغ این گونه افراد  میرودو  شیطان میفهمد که  خود آن شخص  مقدمه و آمادگی یک گناه را دارد  و می آید به او  القا  میکند، هرکسی که خودش گمراهی را میخواهد، گمراه می شود   که قرآن می فرماید: یضل من یشا یهدی  من یشا : هر کسی که  گمراهی را  می خواهد خدا گمراهش میکند، حالا گمراه  کردن خداوند یابا واسطه هست یعنی واسطه شیطان یا بی واسطه هست. یعنی اضلالالهی اولا اضلال ثانویه هست یعنی تا خود شخص گمراهی را نخواهد خدا گمراهش  نمیکندو اضلال اولی را به خدا نسبت نمی دهند و  به شیطان هم نسبت نمی دهند.

نکته اضلال ثانویه یعنی گمراه کردنی که شخص خودش طلب میکند یا با واسطه انجام می شود که واسطهاش  شیطانمی شود یا بی واسطه، واسطه  تحقق سنت اضلال، شیطان هست یعنی شیطان مجری حکمی از احکام الهی  هست و سنتی از سنت های الهی به نام اضلال را انجام میدهد،بنابراین اضلال شیطان ثانویه هست در این اضلال ثانویه می تواند  مجری اراده حق باشد یعنی  خداوند بر اساس قوت وجودی خودش و اسماء الهی و اسماء جلالی و اسماء  ضار خودش واسما مضلخودش میل به گمراهی را در شیطان تکویناالقا  میکند و  شیطان آن میل القا گناه را به کسانی که خودشان گمراهی را می خواهند القا میکند. اینجا در واقع خداوند  طبق سنت خودش عمل کرده است و متناسب با تقاضای جلوه تجلی کرده است با اسم  مضل پس خداوند اضلال اولیه ندارد متناسب با درخواست این خواهان تجلی کرده است و  شیطان هم که اینجا اضلال ثانویه انجام میدهد در حقیقت تابع خواست و اراده حق هست  پس از اینجهت محکوم نیست و معذب نیست و خداوند  او را جهنم نمی برد چون خداوند این میل به اغوا را در ذاتش تقویت کرد و غلبه داد و او غیر اختیاری و غیر ارادی از مجرای تکوینی، اغوا و القایی در قلب بندگان ایجاد کرد از این جهت شیطان معذب نیست و در کل زمینه تحقق سنتی از سنت های الهی  را  فراهم کرده و مجری اراده الهی و سنت الهی بودهاست اما آن جنبهای که مربوط به اختیار شیطان هست یعنی حکم و اراده  خداوند نیستو خواست خود شیطان هست نسبت به بندگانی که  آنها نیز خواستار گناه هستند  آنجا  شیطان معذب می شود پس شیطان از آن جنبه هایی که  ارادی و اختیاری که اضلال ثانویه انجام میدهد معذبمی شود اما از جنبه تکوینی که اراده و اختیاری ندارد و به اراده و خواست الهی گمراهی را انجام می دهدمعذب  نمی شود.

 جمع بندی این بحث به این صورت هست که: اولا شر شیطان از سنخ گمراه کردن و ،اغوا و اضلال بندگان هست  و دوماً  در مقام ذات شیطان این اضلال نیست یعنی شیطان در حقیقت مظهر اسم  مضل قرار میگیرد اما در خلقت اولیه مظهر اسم مضل الهی نیست بلکه در مقام  ثانویه با فعل خودش مظهر اضلال قرار میگیردو آن هم نسبت به بندگانی که گمراهی را  می خواهند به تعبیر دیگر خداوند ذات شیطان را برای عبودیت آفرید: ما خلقت جن و الانس الا لیعبدون: برای عبودیت و بندگی آفرید، اما  شیطان مثل انسان که هوای نفس ، نفس اماره و فطرت الهی دارد شیطان به آن جنبه نفس اماره خودش بها داد  و آن هم نسبت به انسان هایی که خودشان بیمار روحی هستند و اهل گناه  اند با آنها مرتبط می شود و از اینجهت شیطان معذب هست و  جهنمی  می شود. بنابراین،  این یک نکتههست که ذات و وجود شیطان عبودیت و بندگی است و ذات و وجود افعال یک شیء را به خدا نسبت می دهیم و  افعال اختیاری هیچ شیء را  به خدا  نسبت  نمی دهیم، پس اضلالاختیاری شیطان  را به خود شیطان نسبت می دهیم و   از این  جهت معذب هست اما اضلال تکوینی شیطان نسبت به انسانها را به شیطان  نسبت نمی دهیم چون آن اضلال ثانویه  تکوینی شیطان فعل الهی است و در کل افعال تکوینی در واقع فعل الهی  هستند. خداوند می خواهدسنت  اضلال را  برای بندگانی که خودشان یضل من یشا:  خواهان گمراهی اند، جاری کند و در  اینجا شیطان معذب نیستو خداوند سنتش  را اجرا کرده است ،آن بنده ای که گمراهی را می خواهد  معذب می شود.

  شیطان بر اساس مقدمه و زمینه های شخصی فرد او را اضلال می کند  یعنی شیطان شاکله آن فرد را  در نظر می گیرد  و عالم و آگاه به آن  هست و متناسب با خواسته او،او را گمراه می کند که این گمراهی ثانویه هست، پس اضلال ثانویه را به خداوند نسبت میدهند و  به شیطان نیزنسبت  میدهند و شیطان بر اساس اختیاری که خودش دارد درواقع این گمراهی  را انجام می دهد ، کار شیطان درواقع اجبار نیست و به تعبیری شیطان وقتی یکی را  گمراه می کند برخی مواقع جبریست (اختیار و اراده الهی) و از این جهت  معذب نیست اما بعضی وقت ها کار اضلال شیطان اختیاری و ارادی است و از این جهت هدف معذب می شود .

  شیطان در وجهی اختیار دارد و در وجهی جبر دارد اما کار شیطان نسبت به انسان جبر نیست  یعنی اضلال شیطان نفی اختیار از ما نمی کند و اتفاقاً بر اساس اختیار ما شیطان اضلال ثانویه دارد و ما بر اساس اختیاری که خودمان داریم در مسیر شیطان قرار می گیریم پس  ما با او مرتبط می شویم و شیطان کارش پیشنهاد و دعوت هست نه اجبار و تحکم، با زور(اجبار) نمی تواند  انسان را گمراه کندو این خود انسان هست که می خواهد  گمراه شود.  پس شیطان دعوت کننده و پیشنهاد کننده هست  اما دعوت و پیشنهادش را به کسی می دهد که زمینه دارد و  کسی که انسان پاک و اهل ایمان هست و زمینه گناه در او کمرنگ شده شیطان سراغ او نمی رود و او را دعوت  به گناه نمی کند.

تحکم شیطان و جبر شیطان در مقام غیر ارادی و غیر اختیاری هست که می شود  اراده و  خواست  حق که اضلال ثانویه  هست.

 وقتی ما چراغ سبز به شیطان نشان بدهیم شیطان از راهی که خودش بلد هستو به شیوه  خودش انسانرا  گمراه میکند و هرکسی را به روشی که خودش بلد هست گمراه میکند و این بر اساس شناختی است که از شاکله انسان ها دارد ، کار او دعوت و پیشنهاد هست  اگر دعوت او راپذیرفتی وسوسه آغاز می شود  و روش او برای القا، وسوسه هست. یعنی شر از ناحیه انسان شروع می شود از انسانی که زمینه و میل به گناه دارد  و بنابر درخواست و مقدمه ای که انسان از شیطان دارد، شیطان اقدام می کند و اگر ما نخواستیم گناه کنیم شیطان موفق به گمراهی ما نمی شود ما زمینه شر شیطان را ظاهر میکنیم پس بنابر این شیطان از جنبه  اضلال تکوینی و اضلال ثانویه هیچ  شری ندارد بلکه شر شیطان مربوط به  آن جنبه اختیاری و ارادی او هست و آن جنبه اختیاری و ارادی او هم وقتی فعال  می شود که زمینه گناه و اضلال را در شاکله  فردی ببینید، لطیف ترین مرحله اضلال  شیطان در مقام خواست ما هست یعنی او خواست ما را تغییر میدهد و بر اساس خواست ما ایجاد میل به گناه میکند،بعضی وقت ها  انسان گناهانی را انجام دادهو حالا هم خواست گناه داریم و  شیطاننیز می داند  ما خواست گناه داریم همان خواست و میل را شعله ور می کند، تقویتش میکند.

  اگر ما خواست گناه نداشته باشیم شیطان قدرت اغوا آن میل را ندارد  پس دقیقا تمام شر از  ناحیه  انسان هست از ناحیه  نفس اماره ما، اگر انسان نفس اماره خودش را کنترل کند هیچ شری از ناحیه شیطان به کسی نخواهد رسید.

 شیطان با تکرار اضلال ذات خودش را تغییر داد یعنی شاکله خودش را گمراه کرد و  با اختیار و فهم خودش این کار را کرد  ولی اختیار از او گرفته نمی شود  یعنی امکان بازگشت و توبه  شیطانوجود دارد، ذات شیطان عبودیت و بندگی بود اما با اراده و اختیار خودش و تکرار شیطنت ،   ذاتو ماهیت خودش  را   تغییر داد و از این جهت با اختیار و اراده خودش، خودش عین شر شد  یعنیخداوند او  را  شر کرد چون شیطان با اراده و اختیار خودش  ماهیت و ذات خودش را تغییر داد، این موجودی که فعلش شیطنت بود الان فعل و ذاتش توئماً  شیطنت شد و تمام ذاتش آن جنبه شر  را  در ادامه پیدا کرد و با اختیار و اراده مظهر اسم مظل الهی  قرار گرفت. پس شیطان هم تکویناً مظهر، اسم المظله است:  یعنی زمینه تحقق سنت اضلال را جبراً و تکویناً و  غیر اختیاری دارد و مجریسنت اضلال  الهی است اما یه مطلب دیگر هم هست، اختیاراً هم مظهر اسم المظل قرار میگرد با انتخاب خودش و چون تابع نفس اماره خودش شد و در این مسیر قرار گرفت و به این دلیل است می گوییم  تکویناً و تشریعاً مظهر اسم مظل الهی قرار می گیرد همان طور  که ما نفس اماره داریم و نفس اماره ما جنبه شر خود ما هست و در واقع شیطان درونی ما همان نفس اماره ما هست و ما از طریق همین نفس اماره با شیطان سنخیت و مناسبت پیدا میکنیم ارتباط  بر قرار میکنیم، تعمل پیدا میکنیم و براساس همین نفس اماره خود شیطان  را مهمان میکنیم، یعنی وسوسه های شیطان که در مرحله خواست هست مبتنی بر نفس اماره ما هست.

گفتارهای مشابه