- خلاصه محتوا :
بیان اینکه هدف بعثت پیامبر اکرم(ص) تکمیل مکارم اخلاقی بوده، تأکید میکند که پیش از پرداختن به بحث اخلاق، لازم است نوع نگاه خود به اخلاق را مشخص کنیم. در این نگاه، فضیلتها و رذیلتها با روح انسان ارتباط دارند و شناخت این نسبتها اهمیت زیادی دارد.
فضیلتهای اخلاقی، جلوهای از اسماء و صفات الهیاند و هر فضیلتی، تجلی یک اسم الهی است. به عبارتی، فضائل اخلاقی در سطوح مختلف میتوانند به ذات، صفات یا افعال خداوند اشاره کنند. از سوی دیگر، هر رذیلتی به نحوی به نفی یا محدود سازی توحید میانجامد و آثار منفی آن بر روح انسان تأثیراتی چون ایجاد ظلمت، کثرت و پراکندگی شخصیت و دوری از وحدت روحانی دارد.
رذایل به سه دسته تقسیم میشوند: برخی نفیکننده ذات الهی (مانند کفر و شرک)، برخی نفیکننده صفات الهی (مانند حسادت که حکمت خدا را نفی میکند) و برخی نفیکننده افعال الهی. همچنین، تأکید میشود که هر فضیلت اخلاقی موجب وحدت، سرعت و وسعت روح انسان در مسیر سلوک میشود و هر رذیلتی مانع پیشرفت، عامل توقف یا کندی حرکت روح است.
بنابراین، شناخت درست نسبت فضیلتها و رذیلتها، زمینه ساز سلوک و تکامل روحانی بوده و لازمه آن، تلاش هماهنگ در جهت کسب فضایل، ترک رذایل و اصلاح خواستهها و انگیزههای درونی است.
مقدمه:
- اهمیت تعیین نوع نگاه به مباحث اخلاقی:
حضرت محمد می فرمایند: بعثَتُ لِاُتَمِمُ مَکارِمَ الاخلاق: من برانگیخته شدم برای تکمیل و به اتمام رساندن فضیلت های اخلاقی وتبلیغ و توصیف آن، به تعبیر دیگر: پیامبر هدف از بعثت خود را تکمیل مکارم اخلاقی دانسته اند. بنابراین، نقطه شروع ورود به بحث اخلاق، مشخص کردن نوع نگاه و زاویه دید ما نسبت به اخلاق است؛ چرا که مباحث اخلاقی متشکل از مجموعهای از فضیلتها و رذیلتها هست و این مفاهیم در ارتباط مستقیم با روح آدمی قرار دارند.
- ارتباط فضیلتها با اسماء و صفات الهی:
فضیلتهای اخلاقی یا همان ملکات و صفات پسندیده، در حقیقت جلوه و تنزل اسماء الهی در باطن انسان هستند؛ به عبارتی هنگامی که اسماء خدا تجلی پیدا کند، صورتی از فضیلتهای اخلاقی جلوه گر میگردد. برای مثال، صبر، عفت، شجاعت، حکمت و معرفت، هر یک بازتاب و تنزل اسمی از اسماء الهیاند.
این فضایل میتوانند با توجه به سطوح مختلف اسماء الهی، به سه دسته تقسیم شوند:
– فضائل مربوط به ذات خداوند
– فضائل مرتبط با صفات الهی
– فضائل مربوط به افعال الهی
بنابراین، هر فضیلت اخلاقی به نحوی با یک اسم از اسماء حق تعالی مرتبط است و در حقیقت هر فضیلت اخلاقی، نشانهای از جنبهای از توحید محسوب میشود.
- روند تحقق فضیلتها در انسان:
برای دستیابی به این فضیلتها سه مرحله مشخص وجود دارد:
1. شناخت نسبت و ارتباط با فضیلتها: ابتدا لازم است فرد نسبت و علاقه به فضایل را در خود ایجاد کند.
2. ایجاد فضیلتها در نفس: پس از شناخت، باید فضیلتها را در وجود خویش پیاده سازی و نهادینه نماید تا این ملکات به خُلق ثانویه تبدیل شود.
3. تجلی الهی در قلب انسان: در این مرحله، خداوند بنابر همان خلقیات، نمونهای از آن اسماء را در قلب فرد تجلی میدهد و حقیقت آن فضیلت در وجود انسان محقق میگردد.
- بررسی رذائل اخلاقی و نسبت آن با توحید:
در مقابل فضیلتها، رذایل اخلاقی قرار دارند. هر رذیلتی به نوعی در تضاد با توحید است و میتواند در یکی از این چهار قالب ظهور یابد:
1. نفی توحید
2. اعراض و رویگردانی از توحید
3. محدود یا محصور کردن توحید
4. به حصر درآوردن حقیقت الهی
رذایل اصلی مانند کفر، شرک، حسد، کینه و نفاق هر یک به نحوی نفی کننده یکی از سطوح اسماء و صفات الهی هستند؛ برخی (همچون کفر و شرک) اصل ذات الهی را نفی میکنند و برخی دیگر صفات و افعال الهی را نفی یا محدود می کنند.
- آثار و پیامدهای رذایل اخلاقی:
خود خواهی،شرک و کفر، نفی اصل ذات حق را می کند و حسادت نفی حکمت حق را میکند انسانی که حسادت می کند مفهوم حسادت او این است که حکمت و علم الهی در میزان اعطای نعمات میان خود و دیگران را نفی میکند. کینه داشتن نفی اسم غفور و رحیم را در پی دارد، غرور به نوعی مالکیت حق را نفی میکند و در هر کدام از رذایل به نوعی نفی توحید اعراض و حصر توحید هست. هر رذالتی حجاب روح و هر فضیلت نوعی از دارا شدن کمال هست، هر فضیلت توحید را تایید و اثبات و تکمیل می کند .دارا شدن فضیلت اخلاقی یک نوع تعلق پیداکردن به توحید است و یک نوع وابستگی به حق است . همه فضیلت ها یک نقطه اشتراک دارند و ان تعلق به توحید ایجاد کردن است. هر صفت و فضیلیتی که به وجود ما اضافه می شود اثبات کننده فقر ذاتی ما و غنای ذات حق می باشد. در مقابل هر رذیلتی که در ما به وجود می آید نقطه مقابل با صمدیت و غنای حق می باشد. تمام فضیلت های اخلاقی ریشه در حکمت و رحمت حق دارد. اُمَهات رذیلت های اخلاقی رذیلت هایی هستند که در آن ها هم کفر و هم شرک وجود دارد. این رذیلت ها گاهی در مرحله اندیشه و فکر و گاهی از صفات قلبی ما می باشد.
پیامدهای رذایل اخلاقی برخی فردی و برخی اجتماعی هستند. هر نوع رذیلتی در انسان ظلمت ساز می باشد :
– رذایل اخلاقی به درجات مختلف، سبب ایجاد ظُلمات و وابستگیهای فزون تر در روح انسان میشوند.
– هر رذیلتی، تعلقات دنیوی و پراکندگی شخصیت را افزایش داده و وحدت و یکپارچگی روح را از میان میبرد.
– رذایل میتوانند به صورت مانع یا حجاب در مسیر سلوک روحانی عمل کنند؛ گاه مانعی برای پیشرفت و گاه عاملی برای توقف حرکت روحانیاند.
- نقش فضیلتهای اخلاقی در تعالی روح انسان:
– در مقابل، فضیلتهای اخلاقی، وحدت، طهارت، قدرت و سرعت حرکت به سوی کمال و قرب الهی را در روح انسان ایجاد میکنند.( هر فضیلت اخلاقی زمینه یک سیر و سلوک نفسانی است)
– فضایل همان نیروهای هدایت کننده و روح بخش هستند که باعث سیر انسان به سوی توحید و کمال و حتی گره گشایی از کار دیگران میشوند.
– خدمت به خلق و تواضع، نمونه هایی عینی از تحقق فضیلت در ارتباطات اجتماعی است که موجب تعجیل در حرکت روحانی انسان هم میشود.
مثال: سیر و سلوک حاتم طائی از طریق بخشندگی و خدمت به خلق بوده .
- اهمیت شناخت موانع و مقتضیات در مسیر سلوک:
برای موفقیت در مسیر سلوک باید به سه دسته عامل توجه داشت:
1. مقتضیات درونی و مهیا بودن شرایط روحی(موانع خَلقی): یعنی استعداد سلوک و اعتدال مزاج روحی.
2. عدم وجود موانع درونی (ملکات و خلقیات منفی): فرد باید فاقد رذایل و دارای فضایل اخلاقی باشد.(برخی فضیلت ها روح را وسعت و برخی روح را وسعت وجودی می دهند)
3. نبود موانع تکوینی بیرونی: فرد باید مراقب باشد که با ظلم و رفتار نادرست مانعی در خارج از وجود خود پدید نیاورد.( انسان با ظلم به دیگران موانع تکوینی ایجاد می کند و ظلم از اصلی ترین موانع سلوک می باشد )
- نقش خواستهها در تحقق فضایل یا رذایل:
ریشه بسیاری از مشکلات، خواستههای نابجا و ناصحیح انسان است. اگر خواستهها پالایش و اصلاح نشوند، هر رذیلتی به منزله ایستادن در برابر اراده الهی است. بنابراین، تصفیه و تنظیم خواستهها گامی مهم در مسیر سلوک اخلاقی است.
- جمعبندی کلی:
اگر انسان با این زاویه نگاه به فضیلتها و رذیلتها بنگرد، درخواهد یافت که همه فضیلتهای اخلاقی، ابزار تکامل و رشد روح و همه رذایل، عامل توقف، کندی یا انحراف مسیر روح هستند. بدین ترتیب، تلاش برای کسب فضایل و پرهیز از رذایل، مهمترین وظیفه اخلاقی و راه کار اصلی برای سلوک و تعالی معنوی انسان خواهد بود.