آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • مبانی معرفتی و عوامل ایجاد یا کاهش حضور

مبانی معرفتی و عوامل ایجاد یا کاهش حضور

  • خلاصه محتوا:

این محتوا به تبیین مبانی معرفتی حضور نفس و عوامل تقویت ‌کننده یا تضعیف ‌کننده حضور پرداخته است. ابتدا مطرح می‌شود که نفس انسان (و هر موجود مجردی) همواره در قوای مختلف خود اعم از احساسی، خیالی، وهمی یا عقلی، تجلی و حضور دارد و «اصل تجلی» به معنای آن است که نفس همیشه در حال فعالیت است؛ یا در ساحت ادراک یا در ساحت فعل. این تجلی مداوم باعث می‌شود هیچ‌ گاه تعطیلی برای نفس متصور نباشد.

در بخش دوم، «اصل انصراف» مورد بحث قرار می‌گیرد؛ یعنی برای دستیابی به حضور و تمرکز، باید نفس از شؤونات و افعال محور به سوی ذات خود منصرف شود، تا وحدت و توجه کامل برایش حاصل گردد. در این فرایند، برنامه‌های شریعت و احکام الهی نقش مهمی در سوق دادن انسان از ظاهر به باطن ایفا می‌کنند و شرایط را برای حضور مهیا می‌سازند، زیرا با کاهش پراکندگی روح و سوق دادن آن به سوی وحدت و جنبه‌ی وجودی نفس، مقدمه حضور فراهم می‌شود.

سپس به موانع و آفات حضور اشاره می‌شود: اشتغال به مفاهیم و معناسازی‌های مکرر، خیال‌ پردازی و توقف ذهن در صورت‌های خیالی، غرق‌ شدن در ادراکات حسی، درگیری با قوه واهمه و معانی جزئی، و نیز دلبستگی به صفات قلبی (مانند کینه، حسادت، و گناهان قلبی)، همگی عوامل حضورسوز دانسته می‌شوند، زیرا سبب خرده‌ شدن قوای نفس و دور شدن از ذات و وحدت حقیقی می‌شوند.

در برابر این موانع، اعمالی همچون دعا، توسل، عبادت، طهارت دائم، نیت تقرب به خدا در تمامی افعال، و آغاز امور با ذکر بسم‌الله، همگی به عنوان عوامل حضورآفرین معرفی می‌شوند. تأکید می‌شود که شرط اصلی حضور، انصراف همه جانبه قوای نفس از غیر به سوی ذات، توجه به بعد وجودی (نه چیستی و ماهیت نفس)، و پرهیز از مشغولیت‌های ذهنی و قلبی غیرضروری است. این روند از طریق سکوت، خلوت، تمرکز و اتحاد درونی میسر می‌گردد و با توجه به این امور، حضور و توجه کامل به حق و حقیقت نصیب سالک خواهد شد.

 مقدمه:

در این محتوا به بررسی اینکه چگونه می توان حضور پیدا کرد؟ و عواملی که حضور سازند کدامند؟ پرداخته می شود.

  • اصل تجلی نفس و حضور مستمر:

انسان و هر موجود مجردی دارای نفس ناطقه ‌ای است که همواره قدرت تجلی درونی را داراست و می‌تواند در قوای مختلف خود اعم از احساسی، خیالی، وهمی و عقلی تجلی یابد. نفس دائماً خود را در این قوا حاضر می‌سازد و چه در ادراک و فهم و چه در فعل، نمود می‌یابد. تعطیلی در موجود مجرد معنا ندارد و نفس همیشه در حال جلوه و تجلی دادن خود است . خداوند هم دائماً در حال تجلی است ، چه تجلی درونی و چه تجلی بیرونی نفس نیز از این جهت که تجلی حضرت حق است هم می تواند به اذن و قوت الهی تجلی در درون برای خودش داشته باشد و هم در بیرون که تجلیات بیرونی مخصوص اولیای الهی و معصومین هست اما انسان های عادی تجلی در درون خودشان دارند یعنی قابلیت فهم و ادراک و قوه افعال را دارا هستند ، به خصوص افعال بدنی و قلبی. در نتیجه، انسان همیشه یا مشغول تخیل است یا تعقل و یا ادراکات حسی و عملی. اصل اساسی در این بخش، «اصل تجلی» است که بیان می‌دارد نفس همواره در یکی از شئون خود حاضر و فعال است.

  • تضعیف تمرکز و وحدت به واسطه تعدد جلوه‌های نفس:

هم در ادراک و هم در فعل همیشه نفس باید متمرکز باشد. اگر قدرت و قوت نفس پراکنده  شود یعنی اگر قوت و توان نفس به علت ظهور در قوا و افعال مختلف، پراکنده شود از تمرکز و انرژى آن کاسته می‌شود. این پراکندگی باعث می‌گردد تمرکز و توجه نفس کاهش یابد و وحدت وجودی آن تضعیف شود. اما اگر نفس به ذات خود توجه کند و سیر انفسی و درونی پیدا کند، این وحدت و قوت وجودی حفظ می‌گردد.

  •  اصل انصراف از ظاهر به باطن:

در فرایند سیر انفسی، انسان باید از ظاهر به باطن منصرف گردد؛ یعنی از افعال بدنی، اوصاف نفس و ادراکات حسی، خیالی و وهمی به سمت خودِ ذات نفس حرکت نماید و از این طریق تمرکز و وحدت بیشتری بیابد. «اصل انصراف» بیان‌ گر این است که تمرکز کامل تنها زمانی حاصل می‌شود که انسان بتواند از هر نوع فعلیت ظاهری و ادراک غیر از ذات خود منصرف شده و همه قوای نفس را در ذات خویش متمرکز سازد. فقدان هر نوع ظهور بیرونی یا درونی، برای تحقق حضور حقیقی الزامی است.

  • نقش شریعت در تحقق انصراف و حضور نفس:

برنامه‌های شریعت الهی نقش کلیدی در حرکت انسان از ظاهر به باطن دارند. احکام و آموزه‌های دینی موجب کاهش پراکندگی روح و سوق دادن آن از ظاهر فعل و مُلک به باطن و مَلَکوت می‌شوند. با عمل به شریعت، انسان از افعال و صفات به سمت ذات سوق داده می‌شود و روح بیش از پیش بر باطن و جنبه وجودی خود متمرکز می‌گردد. این برنامه، انسان را از کثرت به وحدت و از خارج به درون سوق می‌دهد.

  • مراحل وجودی شئ و وظیفه شریعت:

هر چیز سه مرحله وجودی دارد: ذات، افعال و صفات. شریعت وظیفه دارد انسان را از ظاهر (افعال و صفات) به سمت ذات شئ هدایت کند و تمرکز را بر ذات محقق سازد. در این راستا، تمرکز بر افعال یا صفات، موجب اختلال در حضور می‌شود و تنها توجه بر ذات و جنبه وجودی نفس است که توجه و حضور حقیقی را به ارمغان می‌آورد.

  •  شیوه و تکنیک حضور:

دستیابی به حضور، شیوه و تکنیک خاص خود را می‌طلبد. نفس باید بتواند از فعل، فهم، کارهای بدنی، توجه به بیرون و هر نوع ادراک منصرف شده و فقط به ذات خود معطوف گردد. این فرایند با سکوت، خلوت، تمرکز و توحد (یگانگی) نفس حاصل می‌شود. با استمرار این روش، نفس قوت و توحد پیدا می‌کند و حضور حقیقی برایش میسر می‌گردد.

  • توجه به جنبه وجودی نفس:

(برای توجه به حق باید به خود نفس توجه کرد)، در تحقق حضور، توجه به جنبه وجودی نفس (و نه جنبه ماهوی و چیستی آن) اصالت دارد. هدف، تمرکز بر اصل وجود نفس بوده و باید از توجه به اوصاف، افعال و حتی فهم نفس نیز پرهیز کرد. این امر عمدتاً در وضعیت سکوت و خلوت امکان ‌پذیر است.

  •  اثر فعالیت‌های مفهوم‌سازی و خیال‌پردازی بر حضور:

یکی از عوامل تضعیف حضور، اشتغال نفس به معناسازی و مفهوم ‌پردازی مکرر است. گرچه این فعالیت‌ها در بحث‌های معرفتی ارزشمند هستند، اما در مسیر حضور و عمل سالک، مانع جدی به حساب می‌آیند، زیرا باعث پراکندگی و کاهش تمرکز نفس می‌شوند و او را از وحدت و ذات دور می‌سازند. محور اصلی حضور باید توجه به ذات شئ باشد، نه سیر در معانی و مفاهیم.

  •  تاثیر صور خیالی و احساسات بر حضور:

همچنین سرگرمی به صُوَر خیالی فرد را از حضور دور می‌کند و خیال ‌پردازی، حجاب حضور است. همچنین اشتغال به ادراکات و احساسات بیرونی (مانند دیدن، شنیدن، بوییدن و لمس کردن) از عوامل عمده پراکندگی روح و مانع حضور می‌باشند، زیرا توجه نفس را به خارج معطوف و آن را پراکنده می‌سازند.

  • تاثیر واهمه و معانی جزئی بر حضور:

همچنین نشاط نفس در قوه واهَمِه و معنا سازی جزئی، حضور را دچار خدشه می‌کند. باید قوای عاقله، خیالی، حسی و واهمه تا حد ممکن تعطیل شده و روح از معانی و صور منصرف شود و توجهی به آنها نداشته باشد.

  • تاثیر صفات قلبی و انفعالات درونی بر روح و حضور آن:

درگیر شدن با صفات قلبی از قبیل کینه، حسادت، دروغ و سایر گناهان، چه فضیلت‌ها و چه رذایل قلبی، نفس را در معرض پراکندگی قرار داده و مانع از حضور می‌شود. تنها اندیشیدن بر محور کشف اسرار آیات الهی (در حوزه معرفتی) مفید است و در غیر این صورت، اندیشه نیز باید به حداقل برسد و سکوت بر روح حاکم گردد. اندیشیدنی که روح را به حضور منتقل می کند عین حضور است مثل اندیشیدن در آیات قرانی.

  •  عوامل حضورساز و روش‌های آن:

اعمالی همچون دعا، توسل و عبادت از عوامل حضورآفرین هستند، زیرا روح را از ادراکات حسی، خیالی، وهمی، عقلی و حتی افعال بدنی منصرف ساخته و توجه را به جنبه ‌ی وجودی و الهی متوجه می‌سازند. همچنین طهارت دائمی بدن، لباس و وضو داشتن مستمر موجب تقویت حضور است. قصد تقرب به خداوند و رضایت الهی در تمام افعال روزمره، سبب می‌شود همه اعمال رنگ عبادت و توجه بگیرند. شروع هر کار با ذکر بسم‌الله الرحمن الرحیم نیز از عوامل قوی در ایجاد حضور است.

  • جمع ‌بندی عوامل حضورآفرین و حضورسوز:

در نهایت، عوامل حضورساز عبارتند از دعا، توسل، عبادت، طهارت دائم، نیت تقرب در اعمال، و آغاز همه کارها با ذکر بسم‌الله. سایر عوامل حضورسوز نیز شامل اشتغال به محسوسات، معقولات، اوهام، خیال ‌پردازی، صفات قلبی و اشتغالات بدنی می‌باشند. برای تحقق حضور، باید نفس را از هر نوع پراکندگی و توجه به غیر، به مرحله ‌ی تمرکز بر ذات سوق داد تا حضور و توجه حقیقی به دست آید.

گفتارهای مشابه