آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

رابطه و نسبت نور هر مومن با نور حضرت ولی عصر

خلاصه محتوا:

نور هر مؤمن در حقیقت جلوه و انعکاسی از نور ولی مطلق، یعنی حضرت حجت(ع) است. بحث از ذات خداوند آغاز می‌شود و به اولین تجلیات حضرت حق، یعنی فیض منبسط یا نفس رحمانی و جلوه‌های ذاتی خداوند برای خودش اشاره می‌شود. این فیض منبسط، اولین صادره از ذات خداوند است که جامع‌ترین تجلیات الهی را دربر دارد؛ تجلیاتی که مستقیماً از ذات الهی نشأت گرفته‌اند و همه اسماء در آن مجتمع‌اند.

سیر عرفانی انسان (سالک)، از دریافت تجلیات فعلی، صفاتی و در نهایت ذاتی حضرت حق عبور می‌کند و به مرحله ارتباط مستقیم با ذات الهی می‌رسد. در این میان، عقل اول یا حقیقت نوری ائمه به عنوان واسطه و اولین مخلوق، مرتبه بالایی از این تجلی را داراست. حقیقت نوری اهل بیت سه وجه دارد: مرتبه عقلانی (عقل اول، ناظم‌ترین مرتبه)، مرتبه میانه (متصل به اسمای الهی و قضا و قدر)، و مرتبه نهایی (ارتباط با ذات الهی و وحدت قهریه). انسان کامل (ولی الله مطلق) در مرتبه نهایی، روحی سریان و اطلاقی پیدا می‌کند که سراسر عالم مادی و مجرد، جلوه و ساری از روح و نور اوست.

در ادامه بیان می‌شود که هر کمال، نورانیت، معنویت و فضیلتی که در هر مخلوق (اعم از انسان، ملائکه و حیوانات و …) قابل مشاهده است، منشأ آن روح انسان کامل و نور ولی الله مطلق است؛ و معنویت و نور هر مؤمن نیز از اتصال تکوینی به انسان کامل سرچشمه می‌گیرد، و احترام به هر مؤمن، احترام به ولی مطلق و انسان کامل است. در نهایت تذکر داده می‌شود که ایمان و معنویت هر فرد تابع میزان اتصالش به حقیقت انسان کامل و حضرت حجت علیه‌السلام بوده و واسطه فیض در عالم، انسان کامل است که همه مخلوقات از او بهره‌ مند می‌شوند.

مقدمه:

 نور هر مؤمن، جلوه‌ای از نور ولی مطلق است. پیش از ورود به این بحث عمیق عرفانی، یادآوری برخی نکات و مقدمات ضروری به نظر می‌رسد و لازم است بحث از مقام احدیت ذاتی خداوند آغاز گردد.

  • تجلیات ذاتی و صدور فیض منبسط (نفس رحمانی)

اولین صادره از حضرت حق، که به آن صادره ی اول، فیض منبسط یا نفس رحمانی گفته می‌شود، در واقع، نخستین تجلی ذات الهی است. این تجلی را تجلی ذاتی حق می‌نامیم؛ یعنی نخستین نشانه ظهور ذات الهی برای خودش که به آن تجلی اول یا فیض منبسط و نفس رحمانی اطلاق می‌شود. تجلی ذاتی، بی‌واسطه از خود ذات الهی صادر می‌شود و جامع‌ترین تجلیات الهی است؛ بدین معنا که علم ذات به ذات، همان تجلی اول حضرت حق است. حق تعالی در این مرتبه به وحدت قهریۀ خویش نظر دارد. ظهور اسماء الله نیز که تجلی ذاتی حضرت حق است، به همین شکل و بدون واسطه از ذات نشأت می‌گیرد و ظهور اسما الله، تجلی ثانی حضرت حق یا تعین ثانی نام دارد.

  • مراتب تجلی برای حضرت حق و انتقال به عوالم پایین‌ تر:

در مقام احدیت ذاتیه یا مقام واحدیت، نوری از خداوند تابیده می‌شود که به آن نفس رحمانی یا فیض منبسط می‌گوییم که این فیض نیز مظهر دارد. تجلیات ذاتی حضرت حق جامع‌ترین تجلیات هستند و تمام اسماء را در خود دارند و به عبارتی، همه احوال معنوی در یک تجلی ذاتی جمع است. برخلاف سایر تجلیات که چنین جامعیتی را ندارند، سالک در مسیر سلوک صعودی خود، ابتدا با تجلیات الهی روبرو می‌شود؛ یعنی از تجلیات ملکوتی و جبروتی آغاز کرده، تجلیات اعیان ثابته، قضا و قدر الهی و تجلیات اسمائی را دریافت می‌نماید و آنگاه پس از دریافت تجلیات فعلی و صفاتی، به تجلیات ذاتی حق می‌رسد.

  • مراتب تجلیات و نحوه سیر سالک:

تجلیات ذاتی خداوند برای خودش (تجلی اول و تعین اول، تجلی دوم و تعین ثانی) مستقیماً از ذات الهی نشأت می‌گیرند. آنچه به نام تجلیات ذاتی برای مخلوقات صادر می‌شود، براساس اسمای ذاتی حق است؛ اما تجلیات ذاتی که برای خود ذات رخ می‌دهد، مبنایش خود ذات الهی است، نه فقط اسماء ذاتی. ظهور احدیت، تجلی ذاتی حق است و ظهور واحدیت (اسماء و صفات)، تجلی دوم حق برای خودش محسوب می‌شود. نخستین جلوه برای خود حضرت حق، همان تجلی ذاتی او بر خودش است که به آن احدیت ذاتی یا تعین اول می‌گوییم و تجلی دوم، تعین ثانی یا تجلی دوم است که حق تعالی برای خود تجلی می‌کند؛ یعنی ذات الهی، خودش را آشکار و مشاهده می‌کند. به این ترتیب، خداوند دو گونه تجلی ذاتی برای خود دارد و دو نحوه مکاشفه از خود دارد که با عناوین تجلی/تعین اول و تجلی/تعین دوم معرفی می‌شود.

  • راه سلوک و دریافت تجلیات در مسیر عرفانی:

سالک در مسیر قوس صعودی ابتدا با تجلیات فعلی حضرت حق مواجه می‌شود، سپس تجلیات صفاتی را درمی‌یابد و نهایتاً به تجلیات ذاتی حضرت حق مرتبط می‌گردد. این مسیر زمان‌بر است و نیازمند سلوک، تزکیه نفس و تعالی وجودی است؛ تمام این تجلیات رابطه و اتصال با خود حق تعالی محسوب می‌شود. تجلیات الهی جدای از تجلیاتی هستند که از ملکوت و جبروت دریافت می‌شود؛ تجلیات ملکوتی و جبروتی در حقیقت تجلیات مظاهر هستند، در حالی که تجلیات آغازشده از عالم الهی، تجلیات مستقیم حق، یا تجلیات افعالی، صفاتی یا ذاتی‌اند و در اینجاست که سخن از ارتباط با خود حضرت حق پیش می‌آید.

  • مراتب سیر در توحید افعالی، صفاتی و ذاتی و تحقق روح سریانی:

سالک در این سیر ابتدا به فعل حق توجه دارد، سپس به صفات خداوند می‌نگرد و نهایتاً به ذات حضرت حق نظر می‌افکند. زمانی که نظر به فعل حق می‌شود، فعل را متصل به ذات دیده و همه افعال را واحد می‌بیند، همان‌گونه که فقط یک فاعل وجود دارد و بقیه فاعلان، مظاهر تجلی اویند و نه صاحبان تجلی؛ این معنای توحید افعالی است و روح سالک، مظهر توحید افعالی می‌شود و جز تجلی حضرت حق، چیزی نمی‌بیند.

  • مرتبه عقل اول، فیض منبسط و حقیقت نوری ائمه اطهار:

اولین مظهر خلقی فیض منبسط، عقل اول است که صادره اول شمرده می‌شود و تجلی نفس رحمانی است. نسبت میان عقل اول و نفس رحمانی، نسبت ایجادی است. نخستین واسطه بین حق و خلق در واقع حقیقت نوری ائمه اطهار است.

حقیقت نوری ائمه سه مرتبه وجودی دارد:  که بالاترین آن عقل اول است، یعنی مرتبه تجرد عقلی آن‌ها. که از آن تعبیر می کنیم: اَوَلُ ما خَلَقَ الله العَقل ( به این معنا اشاره دارد که خداوند متعال ابتدا عقل را افرید) است. خلقت عالم هستی نیز از بالاترین وجه نوری ائمه اطهار آغاز می‌شود، به این معنا که عالم از مرتبه مجرّد، عقلانی ائمه نشأت گرفته است(حقیقت نوری ائمه تجلیات اول حضرت حق می باشد). مرتبه متوسط حقیقت نوری ائمه اتصال به اسماءالله و قضا و قدر دارد و این مرتبه، مظهر اسم جامع الله است. مرتبه نهایی حقیقت محمدیه نیز اتصال به ذات الهی و احدیت دارد و در این جایگاه، مواجهه مستقیم با وحدت قاهریۀ حضرت حق رخ می‌دهد.

  • رؤیت و سریان روح انسان کامل و مراتب تجلی در عالم:

کسی که به این مقام نهایی از انبیا یا اولیاء معصوم می‌رسد، روح او خاصیتی سریانی و اطلاقی می‌یابد، به گونه‌ای که حقیقت حضرت حق را در تمام مظاهر مادی و مجرد حاضر و ناظر می‌بیند. مانند حضرت ابراهیم خلیل (ع)، که به عین حضور، روح الهی را در هر جلوه‌ای شاهد می‌شود و سریان ذات الهی را در مظاهر مشاهده می‌کند. چنین کسی وسعت وجودی شگرفی را ادراک می‌کند؛ گویی حقیقت مطلق الهی در هر مظهری جلوه کرده است و همان ذات در بی‌نهایت مظهر، تجسم یافته و نمود پیدا کرده است. انسان کاملی که در این مقام باشد، ظهور سریان حق را در مظاهر مشاهده و احساس می‌نماید.

  • انسان کامل و اشراق نور او بر همه عوالم:

انسان کامل یا ولی الله مطلق در مقام صادره ی اول، علاوه بر رؤیت سریانی و اطلاقی حضرت حق، روح خودش نیز سریان و اطلاق می‌یابد. او خود را در تمام مظاهر، حاضر و ناظر و شاهد می‌داند؛ روح خود را ساری در همه عوالم و مراتب هستی می‌بیند؛ به طوری که در همه مظاهر، حضور دارد و نور هر مظهری از نور او اشراق و تابش می‌پذیرد. به این ترتیب، نور همه موجودات مجرد همچون جبرائیل، میکائیل، عزرائیل، و اسرافیل از نور وجود انسان کامل است؛ معنویت و روحانیت همه احوال معنوی ملائکه مقرب، تجلی احوال غیبی انسان کامل است. در مرتبه برزخی نیز جریان و سریان روح انسان کامل، منبع نور همه مجردات مثالی است.

  • سرایت نور ولی الله مطلق به عالم ماده و مؤمنین:

هر روحانیت، کمال، نورانیت و وصف وجودی که در هر مخلوقی، اعم از انسان، حیوانات یا دیگر موجودات، قابل مشاهده است، در حقیقت انعکاسی از تجلی روح انسان کامل و ولی الله مطلق است. هر معنویتی و نورانیتی که در مومنان وجود دارد، از اشراق روح ولی الله است. بنابراین، معنویت، کمال و نور هر مومن از سریان تکوینی انسان کامل در عالم نشأت می‌گیرد و ارزش و حرمت هر مومنی، در واقع، حرمت انسان کامل و ولی الله مطلق است. هر کس به میزان معنویت و نورانیت خود با انسان کامل متصل است و در عین حال، جنبه نقص‌ها و تعینات او به خود همان فرد باز می‌گردد؛ اما کمالات، معنویت و نورش به انسان کامل منصوب می‌شود.

  • جمع‌بندی و تبیین نسبت نوری هر مؤمن با حضرت حجت (عج):

بدین ترتیب، نور هر مومن، تجلی نور ولی مطلق و حضرت حجت (ع) است. بدین سان، معنویت و نور هر مومن، از اتصال تکوینی با انسان کامل سرچشمه می‌گیرد و واسطه فیض در عالم، انسان کامل و حضرت حجت است. فرد در سایه معنویت و روحانیت خود و اتصال به انسان کامل، به حضرت حق تعالی متصل می‌شود و مقام واسطه فیض بودن انسان کامل و حضرت حجت  نیز به همین معناست.