بسم الله الرحمن الرحیم
قطعا هر انسانی، هر فردی به نفس خودش بصیرت دارد یعنی نگاه عمیق و دقیق دارد و یک نگاه مشخصی دارد. همه ی انسانها یک نحوه شناختخاصی از خودشان دارند، نوع شناخت، مرتبه و درجه و سطح و عمق شناخت در همه یکسان و یک جور نیست.
شیوه انتقال معارف نفس به جوانان باید چگونه باشد؟ یعنی چگونه مبانی معرفت نفس را به جوانان میشود انتقال و در سطح مقبولی ارائه کرد؟
توجه به نکاتی در این ارتباط ضروری هست مبانی معرفتی وجودی برای هر سنی باید به شیوه ای خاص ارائه شود. متناسب با ظرفیت مخاطب که یعنی باید مخاطب شناسی شود در این ارتباط ابتدا باید مبانی خوب فهمیده و تفهیم شود و در قالب روان و ساده ارائه شود. پس اول باید مخاطب شناسی دقیقی انجام شود یعنی شناخت صحیحی از مخاطب داشته باشیم هم ویژگی های انسان و هم ویژگی های فردی باید شناخته شود تا بتوان این مبانی را به جوانان انتقال داد و در انتقال این معارف باید الفاظ روان و سهو و ساده استفاده کرد. پس ما نیاز به زبان تبیین جدیدی داریم زبان قرآن هم زبان متناسب با مخاطب است. هدی للناس و هدی للمتقین و الانسان علی نفسه بصیر. در آیات قرآن ثقالت وجود ندارد هرچند عمیق است. ساده ترین مفاهیم و معانی و الفاظ برای عمیق ترین حقایق نظام هستی تبیین شده است. پس باید در هر سنی مبانی متناسب با سن انها را ارائه داد .
جوانرا باید با خودش مواجه کرد تا قدرت درک خودش را به ظهور برساند. در ارتباط با جوانان باید زبان تبین معطوف به احساسات و عواطف باشد یعنی در انتقال معارف غلبه دادن احساسات و عواطف از مهمترین مسائل است.
مبانی معرفتی باید با فضیلت های اخلاقی به صورت ترکیبی ارائه شود و نوجوانان از همان ابتدا به حقیقت حضوری خودش ارجا داده شود.
پس اصل بعدی این است که در انتقال معارف به جوانان باید او را به حقیقت حضوری خودش یعنی درون خودش ارجا داد تا به حقیقت و نفس خودش توجه کندو به او باید تفهیم کرد که در درون خودش همه واقعیت ها ، همه حقایق و اصول مبانی هست و با کمی توجه میتواند انها را . دریافت کند
اساس کار معرفت نفس برای جوانان بهشیوه حبی است نه استدلالی صرف، یعنی حکمت هایی است معرفت نفس که در قالب حکایات و داستان ها و ضرب المثل ها باید ارائه شود در مرحله اول که هر حکایتی، اصلی و قاعده ای و مبنایی را باید پوشش بدهد.
نوجوان خودش باید حضورا احساس کند وجود خودش را به همین جهت نیاز به دلیل برای وجود خودش نیست همون احساس باطنی را باید تقویت کرد در حقیقت جوان را وقتی با خودش مواجه میکنیم اصول بدیهی را حضورا در خودش احساس میکند یعنی می یابد که هست و می یابد که غیر خودش نیست و خودش را احساس میکند خداوند را هم در درونخودش احساس میکند. فقر ذاتی خودش را در مواجه با خودش می یابد نیاز به کمال و حرکت را در وجود خودش احساس میکند همچنین به تدریج روابط تکوینی عالم و مدیریت عالم را هم می یابد و احساس میکند. پس در مواجه کردن جوان با حقیقت خودش، احساس باطنی از تمام واقعیات را در درون خودش احساس میکند ومی یابد.
مثل این که وقتی ما می خواهیم قاعده علیت ، اصل علیت را تفهیم کنیم بهترین راه تبیین علیت ارجاع دادن انسان به درون خودش هست به این شکل رابطه نفس و بدن را کشف کند. کشف رابطه نفس و بدن یعنی رابطه علیت نفس نسبت به بدن علیت ایجادی دارد کشف رابطه نفس و قبا یعنی کشف رابطه علیت نفس نسبت به قبا علت اشراقی و ایجادی قبا است.
کشف رابطه نفس و بدن یعنی رابطه تدبیری این رابطه را در درون می یابد علیت را در درون می یابد، نمونه های تدبیر حضوری را در درون می یابد. پس اصل توجه دادن به درون باید جایگزین شیوه برهانی صرف یا شیوه آفاقی شود.
بر این اساس نوجوان باطنا احساس میکند که فقر وجودی دارد و نیاز به کمال دارد و از درون حرکت میکند ، این انگیزه در واقع از درون برای او ایجاد میشود در کنار اون معرفت نفس حضوری که هر جوانی دارد ،صداقت و طهارت و صفای درونیاو هم که امری ذاتی است به ان ضمیمه می شود و سرعت سیر او را بیشتر میکند در حقیقت به کمک ان فضیلت های ارزشی و باور های قلبی که در درونش هست این سیر معرفتی امتداد پیدا میکند و احساس نیاز در وجود خودش میکند وقتی با خودش مواجه شد احساس نیاز به کمالات را میکندو بر همین اساس برای رسیدن به کمالات حرکت میکند در درون خودش محبوب را می یابد و احساس میکند چون محبوب در درون خودش حضور دارد . بنابراین در ارتباط با هدایت جوان مهمترین نکته مخاطب شناسی دقیق هست و این که اگر ما جوان را به حقیقت خودش ارجا دادیم بزرگترین لطف و خدمت را برای او کردیم برای این مطلب هر روشی و هر شیوه ای که غیر از این طریق باشد پاسخگو نخواهد بود. در واقع او با عالم درون و خودش که اشنا می شود با باطن و ملکوت خودش اشنا شده و هرچیزی را از موضع ملکوت خودش و باطن خودش و غیب خودش تحلیل می کندکه به این طریق به یک تحلیل صحیح می رسد و این تحلیل صحیح ، شناخت صحیح و عمیق که شناخت حضوریست او را به انتخاب صحیح می کشاند.
پس منشا انتخاب های صحیح جهان باید آن بینش درونی انسان به حقیقت خودش باشد تا بر اساس ان شناختی که احساس کرده انتخاب صحیح داشته باشد.