آثار حکمی استاد مهدی خدابنده

  • سایر
  • اعیان ثابته و ارتباط آن با اختیار انسان:

اعیان ثابته و ارتباط آن با اختیار انسان:

چکیده محتوا:

در عرفان اسلامی، «اعیان ثابته» مفهومی کلیدی است که به امکان ذاتی مخلوقات اشاره دارد؛ یعنی هر موجود پیش از آفرینش در علم الهی، دارای برنامه و حقیقتی ثابت است که منشأ استعدادها، ویژگی‌ها و اقتضائات او محسوب می‌شود. خداوند به هر موجودی متناسب با اعیان ثابته‌اش وجود می‌بخشد و همه افعال و انتخاب‌های انسان نیز ریشه در اقتضائات همین حقیقت دارد. اساسی‌ترین تقاضای انسان از خدا، داشتن اختیار و اراده بوده است و خداوند نیز همین را به انسان عطا کرده است. به همین دلیل همه پاداش‌ها و کیفرهای انسان، طبق انتخاب شخص و بر مبنای اعیان ثابته اوست و خداوند بر اساس همین انتخاب‌ها و تغییر آن‌ها ،سنت‌ها و خواسته‌هایش را نسبت به او اعمال می‌کند. این دیدگاه، مسئولیت کامل اعمال و مسیر زندگی را بر عهده خود فرد می‌گذارد و هیچ امر یا حادثه‌ای بر انسان تحمیل نمی‌شود، بلکه همه ناشی از خواست و اختیار ذاتی اوست. بنابراین، تعامل خداوند با انسان به گونه‌ای است که اراده و خواستش را مطابق با خواسته‌های بنیادی خود انسان ظاهر می‌سازد.

تعریف اعیان ثابته و اهمیت آن در عرفان اسلامی:

یکی از مباحث مهم در عرفان اسلامی، موضوع «اعیان ثابته» است که نقش شاه‌ کلید فهم بسیاری از اسرار توحیدی را ایفا می‌کند. عین ثابته به جنبه امکان ذاتی مخلوقات اشاره دارد؛ بدین معنا که هر مخلوقی در علم الهی، پیش از آنکه وجود عینی یابد، از وجود علمی برخوردار است. این امکان ذاتی به معنای امکان وجود یا عدم وجود برای هر حقیقت است؛ به عبارت دیگر، هر موجود می‌تواند باشد یا نباشد . مرحوم ابن‌سینا هزار سال قبل بحث امکان ذاتی را مطرح کرد و این نکته، اصلی بسیار مهم در فهم مسائل توحیدی می باشد.

وجود علمی اشیاء:

در عرفان اسلامی، وجود علمی اشیاء در حق، همان عین ثابته است. هر شیء یا مخلوقی قبل از اینکه آفریده شود، یک نحوه وجود علمی دارد. این وجود علمی، همان علم تفصیلی خداوند به عالم هستی است. علم خداوند برای ایجاد عالم هستی، همان علم تفصیلی حضوری است که در واقع علم به عالم، همان اعیان ثابته است. خداوند به وجود هستی اشیا عالم است و همان علم را در عالم هستی تنزل می‌دهد.

برنامه تدبیر عالم هستی:

عین ثابته در واقع برنامه تدبیر عالم هستی است. این تدبیر و این برنامه متناسب با استعدادها، اقتضائات و ویژگی‌های هر مخلوق است. برای هر نوعی یک عین ثابته وجود دارد، بلکه برای هر فردی یک عین ثابته هست. هر فردی در ذات حضرت حق برنامه‌ای برایش تنظیم شده که به آن عین ثابته گفته می‌شود.

ازلی و ابدی بودن اعیان ثابته:

اعیان ثابته موضوعی ازلی و ابدی است. ازلیتش به ازلیت ذات برمی‌گردد و ابدی بودنش به ابدی بودن ذات. اعیان ثابته مخلوق نیست، مجعول نیست، همیشه بوده و به همین جهت گفته می‌شود مجعول به جعل حق نیست، ازلی است و حادث نیست. این برنامه از اول در ذات الهی بوده و ثابت است.

انواع اعیان ثابته:

هر نوع اعیان ثابته ای در حق وجود دارد؛ مانند انسان، گیاه، حیوان یا فرشته. هر نوعی یک عین ثابت دارد و هر فردی از افراد انسانی نیز دارای عین ثابته‌ای است. در عین ثابته نوع انسان، ویژگی‌های نوع انسان منظور می‌شود و در عین ثابته فرد انسان، ویژگی‌ها و استعدادهای هر فرد مطرح می‌شود.

 (زمانی که بحث استعداد های کلی و استعداد های عام انسان مطرح است ،عین ثابته نوع در نظر گرفته می شود و زمانی که بحث ویژگی های فرد مطرح می شود عین ثابته فرد مورد نظر است .)

اختیار انسان در عین ثابته:

حقیقت هر انسانی در علم حق را عین ثابت می‌نامیم. در عین ثابت، ما اختیار داریم و  اختیار را از خداوند خواسته ایم و هر آنچه ما خواستیم در عین ثابته خود، خداوند به ما عطا کرده است.

عین ثابته، مظهر اسماء الهی:

عین ثابت مظهر اسماء الهی است. عین ثابت یعنی ساختار وجودی هر شیء در حضرت حق. هر موجودی بر اساس عین ثابته خود از حق طلب دارد و تقاضا می‌کند.

پس بنایر این هر موجودی در علم حق یکسری اقتضائات و طلب هایی را دارد که اقتضائات او یعنی همان ویژگی های  و ساختار وجودی او.

در حقیقت، مجموعه استعدادها، اقتضائات و طبیعت جسمی و روحی هر فرد، اقتضائات ذاتی او را شکل می‌دهد. هر شی بر اساس ساختار وجودی‌اش از خداوند تقاضا و طلب دارد. این تقاضا و طلب بر پایه استعدادها و ظرفیت‌های وجودی هر فرد یا نوع استوار است.

مانند روان بودن برای آب یا حرارت برای آتش، در اعیان ثابت هر موجود لحاظ شده است. خداوند به تقاضاهای هر شیء پاسخ می‌دهد و آن چیزی که تقاضا می‌کند را به او می‌دهد؛ یعنی همان را در خارج ایجاد می‌کند. پاسخ دادن حق به این تقاضا و طلب بر اساس اسمای خودش است.( باید استعدادی، قابلیتی و طلبی باشد تا خداوند به کسی نظر کند.)

ساختار وجودی هر فرد:

ساختار وجودی هر فردی، مجموعه‌ای از استعدادهای نوعی و فردی اوست، مجموعه‌ای از طبیعت، طبع، مزاج و تمام ویژگی‌های جسمی و روحی او که در عین ثابت او لحاظ شده است و متناسب با این ویژگی‌ها از خدا تقاضا دارد.

تکیه‌گاه تقاضا:

تقاضای هر فردی به اقتضاعات ذاتی خودش تکیه دارد. اقتضاعات مانند سکوی پرتاب موشک است و تقاضا مانند طلب پرتاب. استعدادها زمینه‌های طلب و تقاضا هستند و اگر استعدادی و قابلیتی نباشد، طلب و تقاضا معنایی ندارد.

تناسب اعیان ثابته و اسماء الهی:

در وجود هر فرد و هر نوعی، طلب و تقاضایی وجود دارد که تکیه‌ گاه آن اقتضاعات ذات اوست. خداوند این تقاضاها را متناسب با اسمای خود جواب می‌دهد. بین اعیان ثابته و اسماء الهی یک تناسب و سنخیت وجود دارد و این‌ها از هم جدا شدنی نیستند. لوازم ذاتی اسماء الهی را اعیان ثابته می‌نامیم و هر اسمی یک عین ثابت دارد.

نقش انتخاب انسان:

هر چیزی که خداوند به ما داده، خودمان طلب و تقاضا کردیم. هر حادثه‌ای، چه خیر باشد چه شر، چه فضیلت یا رذیلت و هر اتفاقی که برای انسان پیش می آید بر اساس تقاضایی است که ما داریم. این تقاضاها در اصل وجود ما هست و از ما سرچشمه می‌گیرند.

در نتیجه : انسان هر چیزی که در عالم ماده طلب می کند در عین ثابته او وجود دارد و تمام این طلب ها از ازل تا ابد در عین ثابته او هست، خواسته های انسان از درون و اصل وجود عین ثابته او ریشه می گیرد.

تقاضای تحقق و وجود:

اولین تقاضای هر نوع و هر مخلوقی از خداوند این است که سهمی از وجود داشته باشد. ما هستی و وجود مختار خود را تقاضا کردیم،  وجودی را از خداوند خواستیم که عین اختیار و اراده باشد و خداوند نیز به این تقاضای ما پاسخ داد و ما را مختار و مرید آفرید.

تجلی اسماء الهی:

چگونه خداوند به تقاضای هر عین ثابته ای پاسخ می دهد؟ خداوند با تجلی دادن اسمای خود به تقاضاهای هر عین ثابته‌ای پاسخ می‌دهد. اسماء الله علت فاعلی هستند، اما اعیان ثابته علت قابلیت. (باید زمینه و قابلیتی باشد تا خدا به کسی نظر کند و تجلی دهد.)

اختیار و اراده در عین ثابته:

در برنامه عین ثابته نوع ما، اختیار و اراده هست. در واقع، عین ثابته ما طلب اختیار و اراده کرد و خدا هم این طلب را با اراده و اختیار خود به ما داد.

تغییر مسیر زندگی:

اینکه بینش انسان در طول زندگی تغییر می‌کند و مسیر زندگیش از ایمان به کفر یا از کفر به ایمان کشیده می‌شود، لازمه اختیار و انتخاب او هست. در عین ثابته ما هست که ما بر اساس اختیار خود، قدرت تغییر مسیر و راه خود را داریم که  آن را خداوند به ما می‌دهد.

تغییر سنت‌های الهی:

اگر انسان در طول زندگی مسیر زندگیش تغییر کند، بینشش، راهش و انتخاب‌هایش عوض شود، خداوند متناسب با تغییر انتخاب انسان و عوض شدن راه زندگیش، سنت دیگری از سنت‌های خودش را اعمال می‌کند. 

در نتیجه متناسب با تغییر اراده ها ، خواسته ها ، انتخاب ها و مسیر ها خداوند سنت هایش را تغییر می دهد: (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم) : خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه انسان خودش با اختیار و اراده خود سرنوشت خود را تغییر دهد. پس در عین ثابته هر فردی این مطلب وجود دارد که با اراده خود می تواند مسیر بندگی را برگزیند و عبادت کند  یا می تواند شر و گناه را بر گزیند، خداوند متناسب با نوع انتخاب ما، اسما جلالی  یا اسما  جمالی اش را بر ما حاکم می کند.(اسما جلالی زمانی که ما مسیر بندگی را انتخاب می کنیم بر ما حاکم می شود و اسما جمالی زمانی که مسیر ظلالت را انتخاب می کنیم بر ما حاکم می شود)

خواست خداوند تابع خواست ما:

در بحث عین ثابته، هرگونه که ما خواستیم خدا همان را برای ما می‌خواهد. خواسته خداوند بر اساس این اصل که عین ثابته‌ای در علم الهی هست، شکل می‌گیرد. اینکه خداوند بر ما فیضی، رحمتی یا عذابی بفرستد، بر اساس عین ثابت است.

تقاضای وجود مختار:

اولین تقاضای ما از خداوند، تقاضای وجود مختار بود؛ یعنی تقاضای اختیار و اراده. ما از خداوند مختار بودن و مرید بودن را خواستیم.

افعال ما متکی بر اختیار ماست:

تمام افعال ما مبتنی و متکی بر اختیار ماست؛ یعنی افعال خودمان را به خدا نسبت نمی‌دهیم، اما وجود خودمان را به خدا نسبت می‌دهیم. خداوند در وجود ما اختیار و اراده را قرار داد؛ زیرا خودمان آن اختیار و اراده را خواستیم. خود ما از خدا انسان بودن را خواسته ایم و خداوند نیز ما را انسان آفریده است ،انسانی که دارای اختیار و عقل و اراده است.

 اراده خدا تابع اراده ما:

اراده خدا، تجلی خدا و خواست خدا تابع خواست انسان در عین ثابت است. وقتی که خواست ما تغییر کند، اراده و انتخاب‌های ما در زندگی عوض شود، خداوند هم متناسب با تغییر خواست ما، سنت‌های دیگری را جاری می‌کند و پاسخ می‌دهد.

هدایت و گمراهی:

کسی که از اول هدایت را خواست و در این خواسته‌ جدی بود، خداوند هم هدایت را برای او می‌فرستد؛ یعنی سنت هدایت برایش اعمال می‌شود. کسی که گمراهی، فساد، شرک، کفر و نفاق را از خدا خواست ، خداوند هم بر اساس همین خواسته، سنت جمال را اعمال می‌کند. هیچ چیزی را خدا بر هیچ انسانی تحمیل نمی‌کند. تمام اتفاقاتی که در زندگی دنیوی ما می‌افتد، سعادت، شقاوت، خوشبختی، بدبختی، خوب، بد، تلخ، شیرین، همه بر اساس اختیارها و انتخاب‌های ما در دنیاست. (تمام حوادث زمانه ما مربوط به انتخاب‌های ماست.) ما اینگونه خواستیم و خدا هم بر اساس همین خواست ما، سنت‌های خودش را جلوه می‌دهد.

علم خداوند تابع معلوم است:

علم خداوند تابع معلوم است. اینجا معلوم یعنی عین ثابته، معلوم باید باشد تا علم به آن  تعلق بگیرد. اعیان ثابته در ذات حق هستند و حق به آن‌ها عالم و آگاه است. علم خداوند به تغییرات ما باعث ایجاد تغییرات ما نیست. علت تغییر مسیر زندگی ما، دقیقا خودمان هستیم.

افعال ما مستقیما به اختیار خودمان برمی‌گردد:

افعال ما مستقیما به اختیار خودمان برمی‌گردد، نه به حضرت حق.آنچه اختیار می‌کنیم را عمل می‌کنیم. اما اصل وجود اراده و اختیار را در ما او آفرید و همین را هم خودمان خواسته ایم. در نتیجه: سعادت و شقاوت ما نتیجه انتخاب‌های ماست. انسان هرگونه انتخاب کند و هرگونه اختیار در زندگی کند، پاداش و کیفرش را می‌بیند.

تغییر سنت الهی با تغییر انتخاب‌ها:

با تغییر دادن انتخاب‌های خود و عوض کردن راهمان، خداوند هم سنت دیگری را جاری می‌کند. این تغییر خواسته حق که از آن تعبیر به بدا می‌کنیم، به خاطر تغییر انتخاب‌های ماست.

خواست خدا در ارتباط با انسان:

در ارتباط با انسان، خواست خدا متناسب با خواست ماست. حق در رابطه با نظام تکوین صرف خواست خودش را تحقق می‌دهد؛ یعنی اراده او عین ایجاد عالم است و بر اساس خواست خود عالم را مدیریت می‌کند. اما خواست حق در ارتباط با انسان از مجرای خواست انسان و تحقق دادن اختیار و اراده انسان امکان‌پذیر است. یعنی خداوند خواسته است که ما بتوانیم بر اساس اختیار خود افعال را انجام بدهیم و او خواسته است که ما خواسته داشته باشیم. به طور دقیق‌تر، خداوند خواسته است که ما بتوانیم خواسته داشته باشیم و او خواسته‌های ما را پاسخ می‌دهد و ما از خداوند مختار بودن را خواستیم.

به تعبیر دیگر ما از خداوند خواستیم که خواسته ، اختیار و انتخاب داشته باشیم و افعالمان بر اساس اختیار خودمان شکل بگیرد. پس افعال ما منصوب به اختیار خود ما هست و اختیار ما اقتضاء عین ثابته ما است. پس هر انچه بر ما اتفاق می افتد خواسته های خود ما هست، نه خواسته های حق . به این دلیل است که می گوییم عبودیت و گمراهی ما همگی خواسته های خود ما هست.

تغییر دائمی انتخاب:

با تغییر انتخاب های ما عین ثابته ما عوض نمی شود بلکه این نیز در عین ثابته ما وجود دارد که دائماً تغییر انتخاب داریم یعنی مختار بودن ما عوض نمی شود ، مصادیق انتخاب و اختیار تغییر پیدا می کند. ما بر اساس عین ثابته خود، مختار بودن را خواستیم؛ یعنی اختیار ما یک جزء از عین ثابته ماهست. تار و پود عین ثابته ما مختار بودن ما است.

پس اولین ویژگی واساسی ترین ویژگی که خداوند در ما قرار می دهد مختار بودن ما می باشد. یعنی تقاضا و طلب داشتن و انتخاب گری و همین را چون خواسته ایم داده است اگر از ازل خواستن را از خدا طلب نمی کردیم ، مختار بودن را به ما نمی داد و ما بر اساس عین ثابته اختیار را طلب کردیم .هر گونه تغییری در خواستن ما نیز جزء عین ثابته می باشد. یعنی حال که خواستن را خدا در ما قرار داده تمام افعال ما خواسته های ما هست و تمام خواسته های ما بر اساس اختیار ما هست .

براساس اختیار خود دائماً تقاضا و طلب داریم و این تغییر خواسته های ما در واقع به اختیار ما بر می گردد ، تغییر مسیر و جهت ها ، بندگی به کفر و کفر به بندگی بر اساس اختیار است از اقتضائات اختیار است. خداوند بر اساس همین خواسته به ما پاسخ می دهد.   (هم خواستن و هم تغییر خواسته هایمان جز عین ثابته ما می باشد )

بنابر این او خواسته  که ما خواسته داشته باشیم؛ زیرا ما از او خواستن را خواستیم. ما از او اراده و اختیار را خواستیم. پس عین ثابته ما، عین خواستن اختیار و اراده بود و بر اساس خواست خودمان عمل می‌کنیم.

تقاضای اولیه ما از خداوند:

تقاضای اولیه ما از خداوند، طلب خواستن و اختیار بود. این تقاضا را متناسب با استعداد ما به ما داد. بر اساس اصل وجود اختیار در خود، تمام خواسته‌های بعدی ما بر اساس اولین خواسته یعنی طلب اختیار شکل میگیرد.

پاسخ اسماء الهی به تقاضاها:

هر اقتضائی که از ذات سرچشمه می گیرد به شکل تقاضا ظاهر می شود، اسماء الله پاسخی  به تقاضاهای هر عین ثابته‌ای است. مثال :آتش بر اساس شاکله‌ وجود خودش طلب حرارت می‌کند خداوند هم حرارت آتش را ظاهر می‌کند، ظاهر شدن حرارت آتش ، خارج از ساختار وجودی آتش نیست.

گفتارهای مشابه